احسان آزاد
از ویژگی های نظام های ایدئولوژیک یکی آن است که برای نفوذ ایدئولوژی هیچ حد و حصری قائل نیستند و تمام عرصه های عمومی و خصوصی را حوزه ی نفوذ ایدئولوژی می دانند و بر اینمبنا سیاست خارجی و تنظیم روابط با سایر کشورها با طرز صحیح خورد و خوراک و پوشش و فرزند آوری تفاوتی ندارد و همه باید بر مبنای دستورات ایدئولوژیک باشد.
دوم اینکه نظام های ایدئولوژیک هر چیزی را که با چارچوب اعتقادی آنها مغایرت و یا حتی تفاوتی اندک داشته باشد با نگاه توطئه می نگرند. بر این مبنا در هر عرصه ای اگر چیزی مغایر ایدئولوژی حاکم بوده، با آن تفاوت داشت یا آنرا زیر سوال برد، حتما تلاشی پنهان یا آشکار ست برای تخریب نظام اعتقادی حاکم. در این زمینه هم فرقی نمی کند که آن چیز در حوزه سیاست باشد یا غیر از آن. از این نظر مثلا کافی شاپ همانقدر می تواند مخرب باشد که سند ۲۰۳۰! این ویژگیها باعث می شود که نظام ایدئولوژیک برای همه چیز شهروندان برنامه داشته باشد. اینکه چگونه بدنیا بیایند و یا نیایند، چه بپوشند، چه بخوانند، چه بشنوند، چگونه با چه کسی معاشرت کنند، چگونه ازدواج کنند و شاید از همه مهمتر به چه چیزهای بیندیشند و به چه نیندیشند!
البته نسل چون منی که در این بستر و زیر نگاه مدام “ایدئولوژی” بدنیا آمده و رشد کرده، راههای سازگاری با این فضای “جورج -اورولی” را آرام آرام آموخته است و یاد گرفته چگونه جهان خود را بیافریند و حافظ-وار رندانه به زیست خود ادامه دهد.
فرا تر از این مسئله که شاید آنقدر بدیهی شده است که دیگری نیازی به یادآوری نداشته باشد، مسئله مهم این است که تا کنون، یک حدود و خط قرمز های ناگفته و پنهانی وجود داشت که بقا را در چنین بستری فراهم میکرد. مثلا تا کنون نظام بر خواسته از ایدئولوژی شاید لطف میکرد و در حوزه های حساسی مثل پزشکی و سلامت خیلی منویات ایدئولوژیک خود را عیان و اعمال نمی کرد. شاید هم رویش نمی شد آشکارا چوب ایدئولوژی را در این عرصه ها در چشم شهروندان فرو کند! اما مدتی ست که گویا این سیاست را کنار گذاشته و آشکارا و با لشکر پا به کارش اراده کرده ست که عرصه ای را خالی نگذارد! و این البته بسیار خطرناک ست! چون به مسئله ی “بقا” مربوط می شود. در زمینه های فرهنگی و اقتصادی شاید بشود تا مدتها نسخه ها و نظریات ایدئولوژی زده و متوهمانه را تحمل کرد. شاید بشود غرب ستیزی و و غرب هراسی در علوم انسانی را شنید و به روی خود نیاورد! اما در علم پزشکی مسئله، مسئله ی بقای انسانی ست. حوزه ی نظریه پردازی و تبیین نقشه های هیولای غرب برای بلعیدن ما نیست! هر چند این واژه شاید در کتاب لغات ما دیگر کمتر یافت شود اما این یکی دیگر “تخصص ” می خواهد!
از عصر روشنگری به این سو که پای عقل بشری برای فهم و درک جهان هستی و کشف روابط آن بر زمین علم رسید و بند ناف استدلالش از کتب مقدس و هر چیز ماورایی بریده شد، چیزی به نام “علم” راهنمای بشر برای شناخت جهان پیرامون و حل مشکلات بشر گردید. بر این اساس گالیله ها به جای کیمیاگران و جادوگران منبع شناخت و حل مسائل بشر شدند. خوب است ما هم اندکی اجازه دهیم این چیز! فرای ایدئولوژی راهنمای ما در حل مسائلمان باشد. شیوه های پژوهش و پژوهشگران در دنیای امروز را هم خیلی با وضعیت اسف بار علم و دانش در کشور خودمان مقایسه نکنیم و سیاست بازی سیاستمداران و جنگ ایدئولوژیک خود را به عالمان و جویندگان دانش نسبت ندهیم. باور داشته باشیم که این گروه که شبانه روز را به تحقیق و جستجو برای هر مسائل بشر می گذرانند، معیار های استواری برای اعتبار سنجی و روایی نتایج پژوهش خود دارند که بازیچه ی سیاست بازان و سیاست زدگان و متوهمان توطئه نیست. همه جا هم مثل این خاک پر گهر! نیست که عنوان کارشناس و دکتر را بشود با خرید پایان نامه از انقلاب، یا با خیرات بورسیه های فامیلی بدست آورد!! همین یک حوزه را از حیطه ی ایدئولوژی مان معاف کنیم و بگذاریم از نتایج درخشانش در سایر حوزه ها لذت ببریم!
منبع: جامعهنو