قدری برف بارید. شب بعد از شام قُرُق شد. ادیبالملک، حاجی میرزا علی، میرزا علیخان [و] افشاربیک بودند. اشعار کتاب ملکصوری را خواندم. بعد از آن خوابیدم. محمدرحیمخان و کلبحسینخان آمدند، زیاد صحبت شد. میرشکار هم بود. در کوکداغ تفنگ انداخته بودند، نتوانسته بودند چیزی بزنند. شب خوابیدم.