« مگر من زنده ام؟ مگر این سینما زنده است؟ جواب این مردن ها را کی می دهد؟ آیا سینما همینی است که هست؟ مردهایی که به جای زن ها می رقصند؟ ». این حرف های مسعود کیمیایی است. حرف هایی به بهانه نخستین سالمرگ دوستش داریوش مهرجویی. دوستی که سال گذشته در چنین روزهایی به همراه وحیده محمدی فر سلاخی شد و تا به امروز وضعیت پرونده اش روشن نیست.