۱۷ مهر ۱۴۰۰ بود که ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران درگذشت؛ اویی که همواره یکی از موردتوجهترین چهرههای سیاسی در تاریخ انقلاب بود و بحث و نظر درباره او کم نبوده است. بسیاری چنان نسبت به او نقد داشتهاند که همیشه رسما گفتهاند او یک خائن بود و در مقابل، آنهایی که باور داشتند بنیصدر نهتنها خائن نبود بلکه فردی ملی بود و اگر گروههایی سیاسی عزم حذفش را نمیکردند، او میتوانست به وضعیت کشور به خصوص در دوره جنگ سروسامانی دهد. به هر روی انگار نگاهها درباره بنیصدر صفر و صد است و رویکرد میانهای درباره او وجود ندارد، اما حالا که او دیگر در قید حیات نیست و سخن گفتن درباره او مثل سابق آنقدرها بار سیاسی ندارد و دیگر در حوزه تاریخ محسوب میشود میتوان قدری راحتتر و به دور از قاعده صفر و صدی درباره آنچه گذشت سخن بگوییم؛ به ویژه به این پرسش پاسخ دهیم که اختلافات شدید و عمیق حزب جمهوری اسلامی و بنیصدر از کجا آغاز شد و چگونه بعد از مدت کوتاهی از مقام خود عزل و به خارج از کشور رفت؟