«یک ماه بعد از سرقت از بانک تجارت که جزئیات آن را بعداً توضیح خواهم داد، یک کار بانکی در بانک ملی شعبه دانشگاه پیش آمد. در انتظار رسیدن نوبتم بودم که چشمم به تابلو صندوق امانات افتاد. از آنجا که مشکلات اقتصادی عدیدهای داشتم و به دنبال راه حلی بودم، به یکباره به نظرم رسید که با کارمند شعبه صحبت کنم. حدوداً یک ربع با آن شخص صحبت کردم و او ناخواسته اطلاعات زیادی در اختیارم گذاشت.»