یادداشتهای اسدالله علم: از نیامدن برف خیلی ناراحت بودند. عرض کردم: ناراحت نباشید. خشکسالی و تملق و دروغ جزء بلاهای مزمن این کشور است و داریوش هم در دو هزار سال قبل از آن نالیده است. ولی نگران نباشید، ان شاء الله خواهد آمد. به علاوه اول سال، به حد زیادتر از لازم داشتیم، حالا باید صبر کرد. فرمودند: صبر نکنم چه کنم؟ فقط از خدا می خواهم ده پانزده سال باران به اندازه کافی بدهد که من سدهای لازم را بسازم و این قدر دست بر آسمان نباشیم. خدا به شاه عمر بدهد، دائم در فکر کشور است.