نظام حاکمیتی ایران، حالا دو راه بیشتر ندارد. یا خودش را با حضور ۳۰ میلیونی مردم، خوشحال کند و با وجود آنکه کمترین میزان مشارکت در انتخاباتهای ریاستجمهوری صورت گرفته است، چشماش را روی آن ۴۷ میلیون و ۹۱۴ هزار و ۱۴۲ رای که نوشته نشد، ببندد؛ یا آنها را ببیند و برایشان تصمیم بگیرد. به نظر میرسد اگر آنها را نبیند، این فاصله هر روز بیشتر شده و عدم اعتماد مردم، به بزرگترین و مهمترین پاشنه آشیل حاکمیت ایران تبدیل خواهد شد.
پیام چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران کاملاً روشن بود. در دور اول، از مجموع ۶۱ میلیون و ۴۵۲ هزار و ۳۲۱ نفر واجد شرایط در داخل و خارج از کشور، فقط ۲۴ میلیون و ۵۳۵ هزار و ۱۸۵ نفر رای دادند؛ یعنی ۳۹.۹۲ درصد از تمام واجدین شرایط؛ کمترین میزان مشارکت در انتخاباتهای ریاستجمهوری ایران. با فرض اینکه عدد واجدین شرایط بین مرحله اول و دوم انتخابات تغییری نکرده باشد – بر اساس آمارهای موجود – در مرحله دوم، رقم مشارکت به ۳۰ میلیون و ۵۳۰ هزار و ۱۵۷ نفر رسید؛ یعنی ۴۹.۸ درصد. بر اساس همین آمار ۵۰.۲ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند؛ یعنی ۳۰ میلیون و ۹۲۲ هزار و ۱۶۴ نفر – به فرض عدم تغییر در تعداد واجدین شرایط – این اتفاق در شرایطی رخ داده که با توجه به دو قطبی شدن فضای انتخابات، همه چیز برای حضور حداکثری مردم فراهم شده بود. در موارد مشابه، بسیاری از مردم برای رای نیاوردن یک کاندیدا، به صحنه آمدند و به آن یکی، رای دادند. مثلاً در دوگانه علیاکبر ناطق نوری و محمد خاتمی یا مرحوم هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد. اما با یک نگاه واقعبینانه میتواند فرض کرد که اینبار حتی همان دوگانه هم جواب نداد. با وجود آنکه اختلاف بین دو طیف حاضر در انتخابات، بسیار بالاتر از چیزی بود که در بعضی از دورهها دیده میشد، اما آنچه اتفاق افتاد، شاید نتیجهای نبود که نظام به دنبالاش میگشت.
غرض از این مرقومه، ارائه آمار انتخاباتی نیست. چه آنکه مردم، بیشتر از ما میدانند که معنای این «عدد» چیست. اینجا غرضم تحلیل رای مردم است؛ یک تحلیل ساده.