هم میهن نوشت: بهزاد نبوی میگوید: «در خانواده ما دو دایی و یک خالهام طرفدار مصدق بودند و یکی از داییها از بقایی دفاع میکرد... در این بین من هم مصدقی شدم. خالهام عضو حزب زحمتکشان نیروی سوم بود. از همان موقع روزنامههای حزبی را برای فروش به مردم به من میداد، چون خانه ما روبهروی دانشگاه تهران بود. میرفتم آنجا و آنها را میفروختم. آن زمان بحثهای سیاسی بیشتر بین ملیون بود و تودهایها. میآمدند جلوی دانشگاه دستهدسته دورهم جمع میشدند و بحث میکردند. من هرروز ظهر که از مدرسه میآمدم، میرفتم جلو دانشگاه به بحثهایشان گوش میکردم.»