مردها را به راهروی عمارت هدایت کرده و سر و سبیل آنها را ماشین میکردند و برای شوخی و مسخرگی سر عدهای را به قول خودشان «چمنی» میزدند. دو تا ماشین از چپ و دو تا از راست میکشیدند و در بند صاف کردن آن نبودند... ساعت یازده صبح روز یکشنبه ۲۲ شهریور وارد تهران شدیم... به محض اینکه کامیونها ایستادند دیدیم جماعت دیگری نیز در وسط حیاط شهربانی ایستاده انتظار ورود مسافرین توقیفشده یا به اصطلاح خودشان «فستیوالچیها» را دارند. در اینجا هم رگبار فحش و ناسزا بود که به سر و روی ما باریدن گرفت و همهی حضار با فریادهای «مرگ بر تودهچیها» ما را استقبال کردند.