مردم را یا حسینی دیدن یا یزیدی شمردن خطاست، اگر در صف آنان باشی با هر چه دنائت و پلیدی و دزدی و خیانت خودی میشوی و غیر از این باشد هر چند پاک و بی آلایش و صادق و دلسوز مردم و جامعه باشی؛ شمر و نفوذی و فتنه گر می شوی و تا بدینسان است نمی توان ادعای حسینی بودن داشت.
علیرضا کفایی
توجه و تکریم امام حسین (ع) در جامعه ایرانی بیش از سایر امامان شیعه صورت می پذیرد و در بعد از انقلاب نقش ویژه ای دارد ولی با بررسی و کنکاش می توان دریافت که مرام و مسلک حسینی کمتر از آنچه که انتظار می رود در جامعه امروز ایران نفوذ یافته است؛ دلایل بسیار و متفاوت بر چرایی موضوع می توان یافت ولی اساسی ترین و اصلی ترین را باید در شیوه حکومت داری جستجو کرد.
نوع نگاهی که حکومت به مردم و جامعه دارد و برداشت و تفسیری که از دین و بخصوص امام حسین دارد و سعی می کند آن را به متن جامعه منتقل نماید با آنچه در عمل مشاهده می شود متفاوت است و این تفاوت و دوگانگی در رفتار و اندیشه، پایه های اعتقادی مردم را ضعیف می کند و به مذهب ضربه می زند، امام حسینی ذهنی ساخته و پرداخته می شود که معلول اذهان خاصی و نگرش خاصی از دین است که با زندگی معمولی مردم و مشکلات عدیده آنها نمی خواند و در همان حال از مردم انتظار دارند که حسینی باشند، آن همه بزرگی و رشادت و حماسه و عرفان و خداجویی و تربیت انسانی و شهادت و اهداف والای بشری و الهی شعار می شود و ده روزی سرگرم کننده و به مداحی های لوده و انحرافی و یا تفسیرهای غلط و تک بعدی و برای حفظ قدرت آلوده می گردد و در میان انبوه گره های زندگی مردم و بحرانهای جامعه به فراموشی سپرده میشود در حالی که امام حسین درس زندگی و توجه به خدا و ستم ستیزی و حق الناس می دهد.
مردم را یا حسینی دیدن یا یزیدی شمردن خطاست، اگر در صف آنان باشی با هر چه دنائت و پلیدی و دزدی و خیانت خودی میشوی و غیر از این باشد هر چند پاک و بی آلایش و صادق و دلسوز مردم و جامعه باشی؛ شمر و نفوذی و فتنه گر می شوی و تا بدینسان است نمی توان ادعای حسینی بودن داشت.
امام حسین در برابر یزیدی ایستاد که به همین روش عمل می کرد و هر آنکس را در صف او نبود فتنه گر می دانست در حالیکه اصل فتنه خود او بود؛ شاید بقول علامه طباطبایی نتوان به مقام امام معرفت یافت الا به عرفان ولی آنچه از عقل می توان دریافت بی گمان حکم بر اجرای آن است و همان هم حکم دین است، حرکت امام حسین را قیام بدانیم یا نه و هر گونه بررسی شود چند مطلب به روشنی و از زبان امام بیان شده است، انحراف حکومت و اصلاح آن و بازگشت به سیره و سنت پیامبر، امر به معروف و نهی از منکر، حق الناس که فرمود هر آنکه حقی از مردم بر گردن دارد برود، بیعت نگردن با حاکم جائر و ستمگر.
امام حسین با دشمن مذاکره هم کرد، عده ای به نام نهادن مذاکره حساسیت دارند، نگویند مذاکره، بفرمایند مباحثی میان امام و دشمن صورت پذیرفت ولی در اصل مسئله نمی توان تشکیک کرد لذا لازم است اگر می خواهند حسینی باشند در وقت تنگدستی مردم و بحران در جامعه به لزوم ورود به مذاکره و یا مباحثه توجه نمایند؛ مردم را از خود نرانند و چنانچه مخالفی یافتند او را شمر و فتنه گر نخوانند و به حق ناس و اصلاح امور همت گمارند، حصر و زندان سیره ابا عبدالله نبود، به حسین اقتدا کنیم و بدانیم که میر حسین خیرخواه بود که می گفت:”بر ماست که در این دوران بحرانزده، کاری زینبی کنیم و پیام راستین دین را با چهرهی فطرتپسندانهی آن به تشنگان حقیقت برسانیم. بر ماست که یاد بگیریم و به دیگران نیز یاد بدهیم که عمل نادرست مدعیان دینداری به حساب دین گذاشته نشود. بر ماست که ماجرای راستین انقلابی را که در این دیار به نام دین برپا شد، برای نسلی که آنچه میداند یا از طریق رسانههای تحریفگر رسمی و یا از طریق روایتگران ناهمدل با آن است، بازگو کنیم و در این بازگویی، از نقد منصفانهی گذشته نهراسیم و در عین حال، از نفی دستاوردهای بزرگ آن پرهیز کنیم. بر ماست که همچون زینب (س) با بازگویی حقیقت، ملات کاخ دروغ را زائل کنیم”