ایمان آقایاری
در میان رخدادهای خردادی شاید دوم خرداد ۷۶ و وقایع خرداد ۸۸ حضور پر رنگتری در ذهن ما داشته باشند. اما نگریستن به گذشته از درون این خردادِ آبانی، دیگر به مانند قبل نیست؛ منظورم خردادیست که از خون کشتهشدگان آبان ۹۸ سنگین شده است.
بیست و سه خرداد از نخستین روی آوردن به سیاستمداران برای اصلاح سیاستها گذشت. یازده خرداد از به یغما رفتن رای و امید جامعه و در پی آن در خون غلتیدن دهها و شاید صدها انسان بیگناه سپری شد. اینجا و اکنون دیگر سخنی از خرداد با آن دلالتهای پیشین در میان نیست. تنها جانباختگان سالهای مختلفاند که به هر بهانهای خود را به رخمان میکشند؛ آخر مردهها را نمیتوان دوباره کشت.
بار این اجساد بیشک باید بر دوش دو گروه سنگینی کند، البته اگر وجدانی در میان باشد. گروه نخست حاکمانی که بیپروا میکشند و بی پرواتر از آن میگویند که برای تداوم حکمرانیشان از هیچ عملی دریغ ندارند. گروه دوم کسانی که به قول فروغ «همچنان که تو را میبوسند، در ذهن خود طناب دار تو را میبافند». این گروه تنها نقش بازی میکنند. بدون نقششان هیچ نیستند. و از آن جا که هیچ اند، میتوانند همه چیز باشند. عوام فریبی را در دولت غیر خودی مذموم میدانند، لیکن در دولت خودی لازمه حکمرانی. سرکوب اعتراضات را در آن دولت نقض حقوق بشر مینامند، در دولت مطبوع جلوگیری از «سوریهای شدن». کمیتههای حقیقتیابشان تنها برای یافتن «شهدای» خودی فعال است، آن هم نه برای کشف حقیقت، بلکه از آن روی که شاید «از این نمد کلاهی» نصیبشان شود. وقتی قدرت در دستانشان نیست نسبت به نهادهای حاکمیتی «ملیوریست» یا بهبودخواهند، اما بر صندلی قدرت یا در کنف حمایت اصحاب قدرت بدل به «آپولوژیست» یا «مالهکش» میشوند.
آوردهاند که در پی یکی از اعدامهایی که به دستور ناپلئون صورت گرفت، تالیران، مهمترین دیپلمات ناپلئون، خشمگینانه گفت: «این از جنایت نیز بدتر است، این خطاست». این سخن را میتوان اینگونه فهمید که خطای سیاسی میتواند حتی ابعادی فاجعهبارتر از جنایت داشته باشد که خود عملی مغایر اخلاق و انسانیت است. شوربختانه حکومت و مدعیان اصلاحش هر دو توأمان با خطا و جنایت سرنوشت ما را رقم زدند. و شعار اتمام ماجرای اصلاحطلب و اصولگرا نیز چیزی جز انعکاس همین کردار نیست.
باید مکرر گفت که پس از دی ۹۶ و آبان ۹۸، خرداد تنها دو جنبه دارد: بزرگداشت عظمت جنبش ۸۸ در مقابل اختناق و سرکوب، و تأسف بر راه به بنبست رسیده اصلاحات حکومتی با مدعیانی اهل لاف و گزاف. میگویند برای جهش به پیش باید بیشتر به عقب گام برداشت. بازخوانی این رویدادها نیز جز از برای گذار به آینده فاقد هرگونه ارزش و اعتباری شده است.
برای درک این واقعیت که دیگر هیچ چیز مشابه قبل نیست نیازی به استدلال نداریم، تنها کافیست به صدای کر کننده سکوت این روزها گوش کنیم. صدایی هم اگر میآید ناله داغداران است و بس.
منبع: مجمع دیوانگان