کلمه – گروه بینالملل
سابقه روابط نزدیک ایران و سوریه به قبل از انقلاب اسلامی باز می گردد. طی سفر ۱۳۵۴ حافظ اسد به ایران، محمدرضا پهلوی کمک مالی ۳۰۰ میلیون دلاری در اختیار وی قرار داد. برای درک علت این بذل و بخشش هنگفت، باید به یک نکته کلیدی توجه داشت: رقابت شدید بین حزب بعث سوریه و حزب بعث عراق. حزب عربی سوسیالیستی بعث (حزب البعث العربی الاشتراکی) یک حزب سیاسی بود که توسط میشل عفلق، صلاح الدین البیطار و زکی ارسوزی در سوریه تأسیس شد و ایدئولوژی آن آمیزهای از ناسیونالیسم عربی، پانعربیسم و سوسیالیسم بود. بعثیسم خواهان رنسانس و رستاخیز و یکی شدن جهان عرب به یک کشور است. شعار آن «اتحاد، آزادی، سوسیالیسم» (وحده، حریه، اشتراکیه) خواهان اتحاد عربی، و آزادی از قید کنترل و دخالت غیر اعراب است. دکترین حزب بعث عمدتاً توسط میشل عفلق تدوین شد. عفلق پس از کودتای شاخه سوریه حزب بعث از کشورش فرار کرده و پس از به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق، بهعنوان رهبر فکری جریان بعثی به مقام تشریفاتی دبیرکل حزب بعث عراقیها انتخاب شد. رقابت عراق و شام البته ریشه در تاریخ باستان و شکلگیری حکومت دستنشانده ایران در اولی و حکومت دستنشانده روم در دومی دارد. در طول دوره اسلامی هم این رقابتها ادامه داشت. در دوره معاصر هم روابط ایران با عراق در اوایل دهه ۱۳۵۰ شکراب و دچار فراز و فرود بود و کمک مالی شاه را باید در شمار اقدامات وی برای تحت فشار قرار دادن عراق دانست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بهویژه پس از آغاز تجاوز نظامی صدام حسین به ایران، جمهوری اسلامی از همین سابقه استفاده کرده و روابط گستردهای با حکومت حافظ اسد برقرار کرد. سابقه جنگ ۱۹۷۱ با اسرائیل میتوانست از اسد چهرهای سازگار با شعارهای انقلابیون ایران برای آزادی قدس ارائه کند. از آن زمان، ایران به ازای عدم همکاری و همگامی سوریه با دیگر کشورهای عربی (به استثنای لیبی) در حمایت از صدام، نفت خام خود را به آن کشور اهدا مینمود (مسئله بدهی عظیم سوریه بابت بهای نفت وارداتیاش از ایران گاه و بیگاه از طرف مسئولان ایرانی گوشزد شده، ولی هیچگاه با پاسخ جدی از طرف سوریه همراه نبوده است). ضرورت داشتن یک متحد عربی آن هم در همسایگی عراق، باعث شد ایران هیچگاه به ماهیت نظام بعثی سوریه، حاکمیت سیاسی اقلیت علوی (پیروان مذهبی که اگرچه نام امام اول شیعیان را برخود نهاده، هیچ نسبتی با ایمان مذهبی شیعه ندارد)، و سرکوب اکثریت اهل سنت (از جمله قتل عام شهر حماه که بین ۱۴۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ کشته برجای گذاشت) توسط حافظ اسد و سازمان امنیت سوریه تحت رهبری برادرش رفعت اسد (رئیس سازمان امنیت سوریه)، اشاره نکند و با دیده اغماض به سیاستهای داخلی سوریه بنگرد.
با آغاز خیزش بهار عربی در منطقه، نظام ایران و در رأس آن رهبر جمهوری اسلامی، سعی در مصادره آن (با عنوان بیداری اسلامی) داشت. اما پس از آن که دامنه بهار عربی به سوریه کشیده شد، موضعگیری ایران دچار تناقض و دگرگون شد، بهطوری که وقتی رهبران جنبش سبز (مهدی کروبی و میرحسین موسوی) در ۲۵ بهمنماه ۱۳۸۹ در حمایت از معترضان سوری (در کنار معترضان بحرینی و مصری) بیانیه صادر کردند و از مردم ایران خواستند همبستگی خود را با آن جنبشها اعلام کنند، دستور حصر خانگی آنان را صادر و راهپیمایان را سرکوب کرد.
تظاهرات در سوریه در تاریخ ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ و زمانی آغاز شد که یک افسر پلیس به مردی در ملاءعام در خیابان الحرکه، در دمشق قدیم حمله کرد. مرد پس از ضربوشتم دستگیرشد. در نتیجه، معترضان خواستار آزادی مرد دستگیر شده شدند. خیلی زود «روز خشم» برگزار شد، اما بدون حادثه پایان یافت. از ماه ژانویه ۲۰۱۱ صدهاهزار معترض در شهرهای مختلف سوریه نظیر دمشق، درعا و حمص به مدت چندین ماه علیه دولت بشار اسد دست به اعتراض و تظاهرات زدند و خواهان کنارهگیری او از قدرت شدند. تانکها و نیروهای نظامی دولت بشار اسد در شهرهای مختلف سوریه نظیر دمشق، درعا و حمص مستقر شدند و معترضان را سرکوب کردند. در تاریخ ۱۸ آوریل ۲۰۱۱، تقریباً ۱۰۰ هزارنفر از معترضان در میدان مرکزی حمص حضور یافتند و خواستار استعفای بشار اسد شدند. تظاهرات در سرتاسر ژوئیه ۲۰۱۱ ادامه داشت. دولت با سرکوب امنیتی خشن و عملیات نظامی در مناطق مختلف، بهویژه در شمال واکنش نشان داد. در ۳۱ ژوئیه تانکهای ارتش سوریه به شهرهای مختلف، از جمله حماه، دیرالزور، ابوکمال و الحراک در درعا یورش بردند. حداقل ۱۳۶ نفر کشتهشدند. در روز جمعه ۵ اوت ۲۰۱۱ تظاهراتی اعتراضی در سوریه برگزارشد که جمعه «خدا با ماست» نام گرفت. طی این تظاهرات نیروهای امنیتی سوریه در درون آمبولانسها به سمت تظاهرکنندگان تیراندازی کردند که در نتیجه آن ۱۱ تن از معترضان کشتهشدند.
سپاه قدس در به خشونت کشیده شدن اعتراضات مردم سوریه، نقش مهمی ایفا کرد. برادر بشار اسد، ماهر، که ریاست سازمان امنیت سوریه را بر عهده داشت، ترغیب کرد از تاکتیکی که سپاه در مقابله با جنبش سبز استفاده کرده بود، یعنی به خشونت کشیدن آن توسط نیروهای لباس شخصی خود که در صفوف معترضان تعبیه کرده بود (سردار همدانی بعدها در مصاحبهای به نقش خودش در بهکارگیری اراذل و اوباش تهران در روزهای تاسوعا و عاشورا اعتراف کرد و نقش سلیمانی در سرکوب معترضان به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ نیز همین روزها توسط سردار محمدعلی جعفری فرمانده وقت سپاه پاسداران مورد تمجید قرار گرفت)، بهره ببرد. توصیه سپاه به رژیم اسد این بود که آنها توان مقابله با معترضان را تا هنگامی که آنان دست به خشونت نبرده باشند نخواهند داشت. راه حل، در کشانیدن اعتراضات به خشونت و ورود نیروهای نظامی با داعیه حفظ امنیت و جان مردم سوریه به معرکه نهفته بود. این ترفند عملی شد و سرکوب معترضان سوری ابعاد نظامی بهخود گرفت. قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، بشار اسد را که به مسکو فرار کرده بود با خود به دمشق بازگرداند و آتش جنگ داخلی، سراسر سوریه را در بر گرفت. نقش سلیمانی در حمایت و هدایت رئیسجمهور سوریه تا آنجا اهمیت یافت که به گفته هیأتهای دیپلوماتیک ایرانی که در آن سالها با بشار اسد ملاقات داشتند، وی بدون هماهنگی قبلی از دفتر خود در کاخ ریاستجمهوری سوریه وارد اتاق جلسه میشد. با شکلگیری گروههای شبهنظامی سوری مورد حمایت کشورهای منطقه، بستر مناسب برای ظهور نیروی جهنمی داعش در منطقه فراهم شد؛ موضوعی که در بخش بعد به تحلیل آن خواهیم پرداخت.