من شغل آبرومندی داشتم بهجز شغل دولتی کلینیک ترک اعتیاد هم داشتم و زندگیام خیلی خوب بود. بهراحتی میتوانستم همه هزینههای زندگی هر دو همسرم را بدهم. همسر دومم را، چون خیلی دوست داشتم، هر کاری میخواست برایش میکردم و هرچه میخواست میخریدم حتی فرزندش را مانند فرزند خودم میدانستم. برای همسرم خانه و ماشین خریدم، اما او یکباره به دلیلی که بعدها فهمیدم، چیست رهایم کرد و رفت و به من هم دروغ گفت و من را خیلی ناراحت کرد.