محمد مجتهد شبستری
ما مسلمانان در بحران هستیم و باید تجدید هویت و تجدید حیات کنیم وگرنه در زیر خروارها حوادث این جهان متلاطم دفن خواهیم شد! اینکه بنشینند و مرتباً بنویسند طهارت چیه؟ نجاست چیه اینها چه مشکلی را از زندگی مسلمانان امروز حل میکند.”
تفسیرهای جدید از اسلام در دهههای گذشته منحصر به آن مثالها که آوردم نیست. امروز کارهای «داعش» هم از همین تفسیرهای جدید است. او هم دارد از اسلام تفسیر می کند، منتهی یک تفسیر بسیار خشن و وحشتناک. کسی نمیتواند به لحاظ دین شناسی بگوید داعش ربطی به اسلام ندارد. از لحاظ دین شناسی اینها هم یک عده آدم هایی هستند که می خواهند اسلام را این طوری پیاده کنند که میبینید. القاعده هم به اسلام ارتباط داشت. کافی نیست که بگوییم داعش مسلمان نیست یا القاعده مسلمان نبوده و مسلمانی چیز دیگری است. این حرف ها علمی نیست و خریدار ندارد. کسی دیگر گول این حرفها را نمیخورد، آنها هم از اسلام میگویند، آنها روزه می گیرند، نماز میخوانند. آنها هم میگویند اسلام من این است.
این تکفیری ها، سلفی های جدید هم که آن گروههای خشن بخشی از آنها هستند و میبینید که دارند چه کار میکنند، اینها هم متون دینی را دارند تفسیر میکنند و بالاخره تفسیرهائی که در ۶ دهه گذشته به بازار آمده انواع و اقسام دارد.
در هر حال ما مسلمانان الان در مرحلهای هستیم که باید از همه اینها قدری فاصله بگیریم و آنها را بازنگری کنیم ، بازنگری انتقادی. باید بپرسیم آنها چی از آب در آمده اند؟ وظیفه یک مسلمان هوشیار، در جهان فعلی این است که نگاهی عمیق به اینها بیاندازد و ببیند اینها از کجا سر درآورده اند. این تفسیرها به چه وضعیتهائی منتهی شده اند؟ آثار خوب آنها چه بود؟ آثار بد آنها چه بود؟ چه مقداری از آن قابل قبول است و چه مقداری از آن قابل قبول نیست؟ ما الان در این مرحله هستیم و ما باید یک بازنگری انتقادی درکار پیشینیان انجام دهیم و این اجتناب ناپذیر است.
پیشتر نوشتهام وقتی واتیکان احساس خطر کرد «واتیکان ۲» را تشکیل داد که یک نشست بین المللی برای مسیحیت بود. در این نشست بین المللی تمام مغزهای متفکر درجۀ یک مسیحیت را جمع کردند، چندین سال این نشست طول کشید، مشکلات الهیاتی و دینیشان را یکی یکی با هم در میان گذاشتند؛ آموزههایشان را شسته رفته کردند، آنچه که دیگر قابل عرضه و قابل دفاع نبود کنار گذاشتند و آنچه که قابل دفاع بود پذیرفتند و حتی آنچه را که لازم بود تولید کردند. ما فکر می کنیم در دین که نمی شود تولید کرد، دین فقط آن چیزی است که در گذشته گفته شده است. این حرف اصلاً درست نیست. در حال حاضر در شهرهای بزرگ دنیا بسیار کم اتفاق میافتد که ببینید کشیشی خرافه می گوید چون به او می خندند. دیگر از این چیزها خبری نیست.
اما در تهران ما چه خبر است؟ در رادیو و تلویزیون ما چه خبر است؟ من رادیو و تلویزیون خودمان را کم نگاه میکنم، برای اینکه نه تنها چیزی از آن یاد نمیگیرم، بلکه از دافعه شدید آن ناراحت میشوم اما گاهی که نگاه می کنم خرافههایی به طور رسمی از همین رادیو و تلویزیون به گوش میرسد که واقعاً تعجب آور است و متاسف میشوم، اوایل انقلاب از این خرافهها خبری نبود، به تدریج اینها اضافه شده است.
به هر حال ما مسلمان ها احتیاج داریم به چنین نهضتی، به چنین حرکتی. باید به فکر نجات اسلام از افکار عقب مانده، از بیانهای غیرقابل دفاع، از خرافهها، از فتواهای ضدِانسانی و ضدِحقوق بشری باشیم، به وجود آوردن یک تفکر روشن دینی و صاف کردن را تفکر صحیح سیاسیِ عقلانی (نه قاطی پاتی کردن اینها با یکدیگر) وظیفه بزرگ ماست تا نسل آیندۀ ما بتواند در دین صحیح فکر کند و در سیاست صحیح عمل نماییم.