بنابراین میرحسین در منشور جنبش سبز، تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همهی نیروها، علیرغم داشتن هویت مستقل و بـا پذیرش تکثر در درون جنبش، را مدنظر دارد. در اینجا که چتری فراگیر و حداکثری برای کل جنبش سبز ارائه میشود، کمتر اظهارنظرهای شخصی و عناصری که ممکن است در میان مردم تشتتزا باشد دیده میشود
#مطلبششم
#بازخوانیتحلیلی_گفتمان_جنبشسبز_بامحوریت_بیانیههایهجدهگانه_میرحسینموسوی
پیشگفتار
صدور بیانیههای میرحسین موسوی کنش خلاقانهای بود که جنبش سبز را در خلال آفریدهشدنش مکتوب کرد. بنابراین میتوان ادعا کرد که این بیانیهها از صرف بیانیه بودن فراتر رفته و تبدیل به کنش-گفتارهایی شدهاند که هم بخشی از یک امر اجتماعی را برساختهاند و هم خود در درون جنبشی اجتماعی تکوین یافتهاند.آنچه می خوانید، تلاشی جمعی است در جهت برجسته ساختن جنبههای فرمی و محتوایی جنبش سبز که به باور ما برای امروز نیز میتواند راهگشا باشد. ما این امر را از خلال بازخوانی گفتمان متجلی در جنبش سبز و با محوریت بیانیههای ۱۸گانه پیگیری میکنیم.
ما و دیگری در جنبش سبز
فارغ از محتوای منشور جنبش سبز، تاکید میرحسین بر آن که این منشور صرفا یک متن پیشنهادی است و «طبیعی است که نمیتواند پاسخگوی همهی سلیقهها و مطالبات باشد» و این انتظار که جنبش سبز «در سیر تکاملی خود متن کاملتر و زیباتری بیافریند»، نوعی از پذیرش تنوع نظرات در درون خود جنبش سبز را نشان میدهد. در عمل نیز همین اتفاق افتاد و ویراست دومی از این منشور عرضه شد. متاسفانه حصر ادامهی این روند را متوقف کرد. یکی از تفاوتهای میان این دو ویراست این است که «استمرار حضور دین رحمانی» به «استمرار حضور ایمان» تغییر میکند و راه تقویت ارزشهای دینی را از طریق «تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همهی ادیان توحیدی کشور» به جای «تحکیم وجه اخلاقی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی» ممکن میداند. ضمنا به پرهیز از تعصبات نابجا نیز اشاره میشود. پرهیز از اکراه مردم به تقید به مرام، مسلک و رویهی خاص و همچنین مبارزه با استفادهی ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت نیز مورد اشارهی هر دو ویراست این منشور بوده است
دوم) حد دربرگیری «جنبش سبز» تا کجاست؟
«راه سبز امید» برای میرحسین سه شاخص متناسب با نام آن دارد: فرآیندی و مرحله به مرحله بودن جنبش؛ ارتباط داشتن با پرچم اهل بیت و نورانیت؛ و سرمایهای که حکایت از هویت ایرانی در سیر تاریخی این ملت دارد. میرحسین اما در تعریف «راه سبز امید» علیرغم تاکید بر المانهای مذهبی به عنوان محتوای نماد سبز، «هدفی مشترک و وسیع»[۱] را در نظر دارد تا «بتواند اکثریتی نزدیک به اجماع را در بر بگیرد»[۲]. بنابراین میرحسین برای جنبش سبز نوعی دربرگیری در نظر دارد که در تمایز با کار سیاسی حزبی و تاکید بر یک هویت خاص، هویتها و ارزشهای متکثر را به رسمیت میشناسد. در ادامه به محدودهی این تکثر پرداخته میشود.
الف) تکثر درون جنبش یا توانایی داشتن چیزهای ظاهرا ناسازگار
میرحسین جنبش سبز را از همان ابتدا حرکتی مردمی و ورای سازماندهی گروهها و جریانهای مرسوم میدانست و از همین رو هم معتقد بود که آنچه او دستگیری فرزندان انقلاب میخواند، نمیتواند جلوی ادامهی حضور مردم در صحنه را بگیرد.[۳] برای همین هم وی در جایجای بیانیههایش از لزوم پذیرش تکثر در علایق و باورها میگوید. میرحسین این پذیرش تکثر را جدای از فهم خودش از اسلام نمیداند و آنجایی که به مسئلهی وحدت از نظر اسلام میپردازد، میگوید که برای وحدت نیازی نیست مثل هم بیندیشیم و میتوانیم با حفظ تعدد و تفاوتها بر روی درد مشترک همصدا شویم[۴]. از نظر میرحسین روز قدس چنین روزی است که مسلمانان با تحمل تنوع در دیدگاههای خود درمان دردهای مشترکشان را دنبال میکنند. میرحسین اساسا آرمان روز قدس را همین میداند که رنگهای گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. او البته نگاه انتقادی خود را نسبت به وضعیت موجود حفظ میکند و تاکید میکند روز قدس سال ۸۸، تحقق این آرمان نبوده است اما قدمی در چنین راهی بوده است. وی از قضا یکی از بهترین تجلیهای این وحدت را در زنجیرهی سبز میدان راهآهن تا تجریش تهران[۵] و جمع شدن مردم از سلیقههای گوناگون معرفی میکند؛ جمع شدنی که به معنای کنار گذاشتن تفاوتها و تنوعها و از دست دادن هویت و تبدیل شدن به دیگری نیست، بلکه بـه معنای به رسمیت شناختن این تفاوتهاست.
برمبنای همین دیدگاه است که میرحسین بر روی «حداقل»ها دست میگذارد و شعارهایی برمیگزیند که «قدرت وصل کردن و همراه ساختن حداکثری»[۶] داشته باشد. میرحسین رنگ سبز را شاخصی حداقلی برای پیوند یافتن شهروندان معترض به وضع موجود میداند و تاکید میکند «ما مبلغ قرائتی رحمانی از اسلام هستیم که واجد حداکثر مدارا نسبت به تمامی دیدگاهها و عقاید است».[۷] به زعم او بدین ترتیب است که جنبش سبز موفق میشود اولا به نوعی «خطکشیهای کاذب را بیاعتبار»[۸] و ثانیا «ارتباط میان مردم با سرنوشت کشور را برقرار کند»[۹]. درواقع وی معتقد است و بر این موضوع تاکید دارد که «پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها و نگرشهای موجود در خانوادهی بزرگ، باستانی و خداجوی ایران»[۱۰] در جریان جنبش سبز گامی به جلو گذاشته و مردم به برکت جنبش سبز در این مدت کوتاه دریافتهاند که تنها راه ممکن «همزیستی مسالمتآمیز سلیقهها، گرایشها، اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان»[۱۱] است.
بنابراین میرحسین در منشور جنبش سبز، تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همهی نیروها، علیرغم داشتن هویت مستقل و بـا پذیرش تکثر در درون جنبش، را مدنظر دارد. در اینجا که چتری فراگیر و حداکثری برای کل جنبش سبز ارائه میشود، کمتر اظهارنظرهای شخصی و عناصری که ممکن است در میان مردم تشتتزا باشد دیده میشود. مثلا در این بیانیه خبری از تاکید بر آیتالله خمینی نیست و بدین ترتیب تاکید بر او از ملزومات همراهان جنبش سبز شمرده نمیشود. این مسئله مورد تاکید خود او نیز هست. مثلا آنجایی که در یک مصاحبه در مورد علت تاکید او بر آیتالله خمینی پرسش میشود، وی این علاقه را یک علاقهی شخصی میداند و با تاکید بر صداقت به عنوان یکی از اصول جنبش سبز میگوید که «من نمیتوانم دلبستگی به امام و انقلاب داشته باشم و برخلاف آن تظاهر کنم. بنده در همان ابتدای شکلگیری راه سبز امید به صراحت خود را یک همراه جنبش معرفی کردم»[۱۲]. وی میگوید که «از ویژگیهای این جنبش، بیان صریح و صادقانهی اندیشهها است و ما از تعامل اندیشهها ضرر نمیکنیم.»[۱۳] بنابراین به نظر میرسد که میرحسین در عین بیان صریح عقاید خودش، این عقاید را برای دیگر همراهان جنبش ضروری نمیداند. وی با تاکید بر اینکه صرفا یک همراه جنبش است، در واقع نظرات خود در مواردی نظیر آیتالله خمینی را در حد یکی از تنوعات در عقاید و اندیشههای متکثر ذیل جنبش سبز قرار میدهد.
حتی فارغ از محتوای منشور جنبش سبز، تاکید میرحسین بر آن که این منشور صرفا یک متن پیشنهادی است و «طبیعی است که نمیتواند پاسخگوی همهی سلیقهها و مطالبات باشد»[۱۴] و این انتظار که جنبش سبز «در سیر تکاملی خود متن کاملتر و زیباتری بیافریند»[۱۵]، نوعی از پذیرش تنوع نظرات در درون خود جنبش سبز را نشان میدهد. در عمل نیز همین اتفاق افتاد و ویراست دومی از این منشور عرضه شد. متاسفانه حصر ادامهی این روند را متوقف کرد. منشور جنبش سبز در اینترنت قابل دسترسی است و در اینجا قصد این نیست که بند بند آن مورد تحلیل قرار بگیرد. هرچند که توجه و بررسی دقیق آن برای کسانی که به جنبش سبز علاقه داشته و یا به دنبال شناخت گفتار آن هستند، ضروری است، در اینجا با توجه به آنکه سیر اندیشه و گفتمان میرحسین مدنظر است به ذکر تفاوتی مهم میان دو ویراست منشور قناعت میشود. یکی از تفاوتهای میان این دو ویراست این است که «استمرار حضور دین رحمانی» به «استمرار حضور ایمان» تغییر میکند و راه تقویت ارزشهای دینی را از طریق «تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همهی ادیان توحیدی کشور» به جای «تحکیم وجه اخلاقی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی» ممکن میداند. ضمنا به پرهیز از تعصبات نابجا نیز اشاره میشود. پرهیز از اکراه مردم به تقید به مرام، مسلک و رویهی خاص و همچنین مبارزه با استفادهی ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت نیز مورد اشارهی هر دو ویراست این منشور بوده است. بنابراین مشاهده میشود که آنچه تحت عنوان اسلامیت در بخش پیشین به آن پرداخته شد کمابیش به یک عنصر معنوی و ایمانی بدل میشود که در عین داشتن عناصر رهاییبخش در سطح کنشگری بعنوان یک پشتوانهی اخلاقی، تن به ابزار شدن و تحمیل شدن توسط حکومت نمیدهد.
اگر از المانهای هویتی در جنبش سبز از منظر میرحسین گذر کنیم، در رویکردهای سیاسی ارائه شده توسط او نیز ردپای نگرش کلی او به مسئلهی وحدت قابل مشاهده است. او در یکی از راهکارهایش برای برونرفت از وضع آن زمان کشور، تدوین قانون شفاف برای انتخاباتها را عنوان میکند که به جز اعتماد، باید شرکت همهی ملت را علیرغم تفاوت در آراء و اندیشهها تضمین کند. وی فراگیری و دربرگیری انتخابات را تا حد پذیرش حضور عقاید مختلف مثل مجالس اولیهی انقلاب به عنوان الگو بسط میدهد. او صراحتا اعلام میکند که هرگونه انحصار فکری و رسانهای و سیاسی باید نفی شود. وی میگوید که جنبش سبز با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاهی نیز مخالف است. میرحسین آنجایی که از آزادی زندانیان سیاسی صحبت میکند نیز هیچ قید و استثنایی به کار نمیبرد.[۱۶]
آنجا که مسائل اقلیتها[۱۷] نیز مورد توجه قرار میگیرد باز همین رویکرد کلی دیده میشود. در منشور جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیتها و اقوام[۱۸] و همچنین مذاهب[۱۹] تاکید ویژه میشود و دفاع از کرامت انسانی را فارغ ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی اولین ارزش اجتماعی جنبش سبز میداند. اما در اینجا گامی فراتر از بحثهای مرسوم نیز برداشته میشود و تحقق حقوق قانونی و احترام اخلاقی اقلیتهای دینی و مذهبی و قومی را از طریق «زمینهسازی برای مشارکت فعال و نهادمند آنان در تصمیمگیریهای سیاسی در کشور»، با تاکید بر هویت مشترک ایرانی مد نظر قرار میدهد. این مسئله را میتوان در پیوند با تاکید او بر بحث نظام شورایی در اوایل انقلاب فهمید. میرحسین میگوید که شوراها بسیار فراتر از آنچه در عمل به صورت تقلیلیافته به وقوع پیوست، میتوانند با «افزایش اختیارات نظامهای حکمرانی محلی»[۲۰] به مردمیتر شدن نظام کمک کرده و مسائل قومیتها را تا حد زیادی پوشش دهند.[۲۱]
فراتر از بحث هویتی جنبش سبز و رویکردهای سیاسی آن، میرحسین در فرازی درخشان که به نوعی هدف غایی جنبش سبز را نیز نشان میدهد میگوید که «پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژدهی این کامیابی را دیرتر درک کنند.»[۲۲] بنابراین نیازی به شرح بیشتر نیست که از نظر میرحسین سیاست یک راه و سیر تاریخی در مسیر تحقق آرمانها (در اینجا به صحنه آمدن رنگهای مختلف به صورت آمیخته با یکدیگر) است که نفع عام و عمومی را در ورای سلیقهها و گرایشها دنبال میکند. این راهی است که حتی نفع همان گروههایی را دنبال میکند که در این لحظه در مقابل این راه موضعگیری کردهاند. میرحسین تاکید دارد که «تنها راه بهرهمند شدن این است که همه با هم بهرهمند شوند»[۲۳]. بنابراین در اینجا بار دیگر اسلام مدنظر او را نه بعنوان یک عنصر تحمیلی و اجباری بر شهروندان بلکه بعنوان یک جهانبینی پشتوانهی کنش سیاسی ملاحظه میکنیم. او متاثر از آنچه الگوی دینداری بزرگ امام صادق میخواند که «در خانهی خدا مینشیند و بـا منکر خدا حکیمانه گفتگو میکند»[۲۴]، حقیقت خانهی خدا را همان قلب او میداند که «برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن»[۲۵]. بنابراین میرحسین بزرگی را پذیرش تفاوتها میداند و در تقابل با آن کوچک را کسی معرفی میکند که «در ظرفش جایی برای دیگری نیست»[۲۶].
ب) تاکتیکهای مشروع برای جنبش کدامند؟
میرحسین از ابتدا در درون جنبش به همراهان جنبش توصیههایی میکند. اما مرزبندی اصلی او با حرکات کور است[۲۷]. وی این بحث را به این صورت تدقیق میکند که حرکت سیاسی در چارچوبهای قانونی و مشروط بر دو اصل: «مسالمتآمیز بودن و عدم برخورد»[۲۸] دنبال شود. وی البته به نوعی رادیکال بودن را تحت عنوان «بتشکن» بودن میپذیرد اما با «شیشهشکن»ی مرزبندی میکند[۲۹]. البته این شیشهشکنی و حمله به خوابگاهها و اعمال اینچنینی را نیز به خود متقلبان و دروغگویانی نسبت میدهد که در مقابل ملت صفآرایی کردهاند. وی تاکید میکند که «کسانی که آشوب و تخریب اموال خصوصی و عمومی میکنند و فضای جامعه را متشنج میکنند و به سوی هرجومرج میبرند» از ما نیستند[۳۰] و بار دیگر مردم را به ادامهی اعتراضات با روشهای صلحآمیز و دوری از خشونت توصیه میکند تا این «نقشههای فریبکارانه» خنثی شوند.
میرحسین البته در مورد نفی خشونت و ساختارشکنی از منظری فایدهگرایانه نیز استدلال میکند که «خشم همچون مرکبی است که نهایتا خود سوار را به زمین میزند»[۳۱]. میرحسین میگوید که مردم حق دارند عصبانی شوند اما این تغییری در تبعات خشم ایجاد نمیکند. وی میزان نتیجهگیری از مبارزه را متناسب با میزان صبر و خرد میداند و بنابراین همراهان جنبش سبز را به خردمندی دعوت میکند که «نه تنها میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر بتواند انتخاب کند»[۳۲]. درواقع خردمند از نظر میرحسین کسی است که با دوری از خشونت وضعی بهتر از امروز را در نظر بگیرد و نسبت به وضعی بدتر از امروز نیز حساس باشد. مرز باریکی است اما میرحسین محافظهکاری را ترویج نمیدهد، یعنی نمیگوید که مردم بخاطر ترس از بدتر شدن وضع از استیفای حقوق خود منصرف شوند، بلکه میگوید که باید صبوری و دانایی به کار گرفته شود تا بدون پرداختن هزینههای سنگین سرنوشت خود را بهبود بخشیم. به بیان دیگر میرحسین پرهیز از رفتارهای ساختارشکنانه و خشن را به دلیل اینکه تصویر روشنی از آن در دست نیست خردمندانه میداند. بنابراین آنچه تحت عنوان عقلانیت مسیر سبز بیان میشود پرهیز از افراط و تفریط است، به این دلیل که هر افراطی راه را برای یک تفریط باز میکند و پشت هر تندروی یک عقبنشینی است.
سوم) بیگانگان چه ربطی به جنبش سبز دارند؟
یکی از تاکیدات موکد در گفتمان میرحسین موسوی مرزبندی جدی با مداخلهی خارجی و بیگانگان است. وی موج سبز مردم را خواست مستقل و به حق داخلی میداند که به مداخلهی دیگران (قدرتهای جهانی) خوشآمد نمیگوید.[۳۳] او معتقد است که برخلاف انگارههای سادهانگارانهای که مطابق آنها گویی کشورهای دیگر براساس حقوق بشر به یاری ملتهای مظلوم میشتابند، «مطابق اصالت قدرت در روابط بینالملل»[۳۴] هر کشوری به دنبال منافع ملی خودش است، بنابراین امید یاری آنها را داشتن صحیح نیست. در جایی دیگر نیز از این منظر که مداخلهی بیگانگان و رسانههای خارج از کشوری حرکت در مسیر اصلاح جامعه را در چارچوب مبانی نظام جمهوری اسلامی را دشوار میسازد، به مرزبندی با آنها اقدام میکند، هرچند که علت رجوع به آنها را نیز اساسا برخوردهای غیرقانونی و خبرسازی یکسویهی رسانههای دولتی میداند.[۳۵] درواقع از نظر میرحسین هم «یاران جاهل» و هم با دشمن خارجی و برخی دولتهای بیگانه در پی آن هستند که مطالبات مردم را به خوارج بیرون از نظام نسبت دهند.[۳۶] در اینجا مشاهده میکنیم که دیگریهای جنبش سبز چگونه به یکدیگر پیوند میخورند. درواقع بیگانگان که به واسطهی تقویت جریانهایی در داخل عمل میکنند که ما را از مسیر تاریخی خود در تحقق اهداف تاریخی خویش دور میکنند. میرحسین فراتر از این مسائل به طرز متمایزی، نمود وابستگی به بیگانگان را بدل شدن «بازار اسلامی ما به بازار مکاره برای کالاهای بیگانه»[۳۷] معرفی میکند و در اینجا مسئلهی وابستگی را به مناسبات اقتصادی نیز پیوند میزند که ناشی از اندیشهی اقتصادی تولیدمحور اوست.
اما مسئله فراتر از این مرزبندیهای صوری است و پسوپشت بحث میرحسین یک رویکرد و اصل اساسی و مشخص نسبت به سیاست دیده میشود. میرحسین مبنای فعالیت سیاسی را این میداند که در خلال آن نباید هیچ هزینهی اضافی به مردم تحمیل شود. وی این تصور را که فشارهای داخلی و خارجی بر مردم و به ویژه قشرهای محروم به نفع جنبش هستند (چراکه حکومت مرکزی را تضعیف میکنند)، سادهانگارانه و توجه صرف به منطق مبارزه میداند.[۳۸] وی متکی به فهم خود از زندگی کردن سیاست و زندگی کردن مسیر سبز برای تغییر معنای نظم مستقر، صریحا با این نوع نگاه مرزبندی میکند. هدف از مبارزه و جنبش سبز نمیتواند به هیچشکلی تحمیل رنج و مشقت را به مردم به دنبال داشته باشد. میرحسین میگوید تحریم اقتصادی، نه تحریم یک دولت بلکه تحمیل رنجهای بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. نتیجتا در اینجا مرزبندی میرحسین با کسانی است که ذیل یک منطق مبارزه، ابایی از تحمیل هزینه و رنج به مردم ندارند.
[۱] بیانیه یازدهم
[۲] همان
[۳] بیانیه سوم
[۴] بیانیه سیزدهم
[۵] گفتگوی تصویری ۲۷ مهرماه ۸۸
[۶] دیدار با فعالین ملی-مذهبی
[۷] همان
[۸] دیدار با شورای مرکزی فراکسیون خط امام مجلس هشتم در ۸ مهر ۱۳۸۸
[۹] همان
[۱۰] بیانیه یازدهم
[۱۱] همان
[۱۲] ۱۱ خرداد ۱۳۸۹
[۱۳] همان
[۱۴] بیانیه هجدهم، منشور جنبش سبز
[۱۵] همان
[۱۶] در عمل نیز در جریان جنبش سبز پیامها و محکومیتها توسط میرحسین همین امر را ثابت میکند. مثلا وی یکی از تنها کسانی بود که به اعدام ابهامبرانگیز چندتن از فعالین کرد نیز اعتراض کرد.
[۱۷] لازم به ذکر است که منظور از اقلیت در اینجا به هیچ عنوان بحث کمیت و تعدادی نیست.
[۱۸] ویراست اول منشور جنبش سبز
[۱۹] ویراست دوم منشور جنبش سبز
[۲۰] مانیفست اقتصادی موسوی، ۲۸ فروردین ۱۳۸۸ و منشور حقوق بشر، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸
[۲۱] دیدار با فعالین احزاب، ۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ و دیدار با دانشجویان، ۱۹ بهمن ۱۳۸۸
[۲۲] بیانیه سیزدهم
[۲۳] بیانیه شانزدهم
[۲۴] همان
[۲۵] همان
[۲۶] همان
[۲۷] بیانیه اول
[۲۸] بیانیه دوم
[۲۹] سخنرانی در تظاهرات ۲۵ خرداد
[۳۰] بیانیه سوم
[۳۱] بیانیه سیزدهم
[۳۲] همان
[۳۳] بیانیه سه
[۳۴] بیانیه هفدهم
[۳۵] بیانیه هفتم
[۳۶] بیانیه هشتم
[۳۷] بیانیه هفدهم
[۳۸] بیانیه سیزدهم