به اعتقاد ما جنبش سبز یکی از تجارب تاریخی معاصر ماست که علیرغم گذشت ده سال از آن، بهاندازهی کافی به آن پرداخته نشده و فراتر از مواجههی نوستالژیک با شعارها و نمادها، در مورد دقایق گفتمانی و سیاسی آن مداقه نشده است. به باور ما جنبش سبز حامل تمامی اوضاعواحوال و خواستهای ادوار پیدرپی تاریخ پیش از خود است. درواقع جنبش سبز آبستن از تمامی تحولات مشروطه، نهضت ملی و انقلاب ۵۷ است و دقیقا به همین دلیل است که ما آن را نقطه عزیمت خویش برای مواجهه با بحرانهای پیچیدهی امروزینمان میدانیم.
#مطلبنخست
بازخوانی تحلیلی گفتمان جنبش سبز
با محوریت بیانیههای هجده گانه مهندس موسوی
پیشگفتار
صدور بیانیههای میرحسین موسوی کنش خلاقانهای بود که جنبش سبز را در خلال آفریدهشدنش مکتوب کرد. بنابراین میتوان ادعا کرد که این بیانیهها از صرف بیانیه بودن فراتر رفته و تبدیل به کنش-گفتارهایی شدهاند که هم بخشی از یک امر اجتماعی را برساختهاند و هم خود در درون جنبشی اجتماعی تکوین یافتهاند.آنچه می خوانید، تلاشی جمعی است در جهت برجسته ساختن جنبههای فرمی و محتوایی جنبش سبز که به باور ما برای امروز نیز میتواند راهگشا باشد. ما این امر را از خلال بازخوانی گفتمان متجلی در جنبش سبز و با محوریت بیانیههای ۱۸گانه پیگیری میکنیم
پیشگفتار
آنچه ما را بر آن داشته است تا در دهمین سالگرد جنبش سبز، دست به بازخوانی تحلیلی آن بزنیم، باورمان بر رهاییبخش بودن عناصر هویتی آن جنبش بوده است. شاید نخستین واکنش به این سطور این باشد که جنبش سبز نیز ناکام بود و نتوانست و نمیتواند برای امروز ما رهیافتی برای دستیابی به «آزادی از ترس و رهایی از نیاز» در پی داشته باشد. بنابراین شکی نیست که بازخوانی جنبش سبز در این شرایط با سؤالهای زیادی روبهرو خواهد بود. اینکه، جنبش سبز میتواند برای فقر گسترده در میان مردمان پاسخی فراخور داشته باشد؟ اینکه، جنبش سبز چگونه میخواهد آزادی مردم را پاس بدارد و درواقع مرزهای آزادی درون گفتمان جنبش سبز تا کجا گسترده میشود؟ آیا این هم جنبشی است که نتیجهی آن جز مسلط کردن اقلیتی فاسد و ناکارآمد نمیتواند چیز دیگری باشد؟ نسبت جنبش سبز با اقوام، مذاهب و باورهای گونهگونی که در طول هزارهها در کنار یکدیگر حامی و قوام دهندهی ایران بودهاند چیست؟ و آیا میتواند در جهت برخورداری یکسان از حقوق اجتماعی و سیاسی عمل کند؟ و دهها پرسش دیگری که از بطن خواستهای اجتماعی و از دل محرومیتهای انباشتهشده از سوی ستمگرانی نشسته بر مسند قدرت در طول تاریخ، مستحق فریاد شدن هستند.
این پرسشها و این تردیدها آنگاه بغرنجتر میشود که در یک چشمانداز یکصدساله (از انقلاب مشروطه به اینسو) تمامی جنبشهای اجتماعی و سیاسی خود را ناکام یافته باشیم. به باور ما اما این چشمانداز محصول نظرگاهی نومیدانه است. هیچ ملتی نتوانسته است یکشبه بر بلندای تاریخ بایستد و در تاریخ چندهزارسالهی ما نیز یکصدسال نمیتواند زمانی دراز محسوب شود. ما در این مدت کوتاه همواره در حال خودفهمی خویش برای حرکت در جهت ایرانی آباد، آزاد، پیشرفته و مستقل بودهایم. بنابراین، در پاسخ به اینکه چرا وضع نو هیچگاه زاده نشد و یا هر بار که زاده شد ناقصالخلقهای نیمهجان بود، و اینکه چرا هر بار به وضعیت پیشین غلتانده شدیم، شاید هنوز زمان کافی صرف نکردهایم و نیز شاید بهاندازهی لازم در مورد تجربیات سیاسی پیشین خود بازاندیشی نکردهایم تا با انتقال تجربههای تاریخی شرایط را برای زاده شدن دوران نو فراهم کنیم.
به اعتقاد ما جنبش سبز یکی از تجارب تاریخی معاصر ماست که علیرغم گذشت ده سال از آن، بهاندازهی کافی به آن پرداخته نشده و فراتر از مواجههی نوستالژیک با شعارها و نمادها، در مورد دقایق گفتمانی و سیاسی آن مداقه نشده است. به باور ما جنبش سبز حامل تمامی اوضاعواحوال و خواستهای ادوار پیدرپی تاریخ پیش از خود است. درواقع جنبش سبز آبستن از تمامی تحولات مشروطه، نهضت ملی و انقلاب ۵۷ است و دقیقا به همین دلیل است که ما آن را نقطه عزیمت خویش برای مواجهه با بحرانهای پیچیدهی امروزینمان میدانیم. جنبش سبز در باور ما بستری برای یک زیست جمعی آگاهانه و فعالانه است که تجربهی انقلاب ۵۷ را بهمثابهی یک زیست جمعی همدلانه و وفادارانه (بر اساس عهد نخستینش و نه بر اساس پیامدها و نتایج آن) در مداری ارتقایافته دوباره زیسته است؛ زیستی جمعی و اخلاقی که در آن هیچکس بنا بر باور، جنسیت، موقعیت اجتماعی و قومیتش مطرود و محذوف نمیشود. توجه به این نکته مهم است که وقتی سخن از جنبش سبز به میان میآید منظور صرفا اعتراض به نتیجهی انتخابات در سال ۸۸ نیست، بلکه منظور قوامیافتگی و بالندگی حضور مردمی کثرتمند از پیش از انتخابات تا اعتراضات پسازآن است که تقریبا به مدت دو سال ظهور و نمود خیابانی داشته است و این جمع شدن مردم از سلیقههای گوناگون، به تعبیری از بیانیه ۱۶ام میرحسین موسوی زیباترین پدیدهی جنبش سبز بوده است، چراکه مردم در این جمع شدن، تفاوتها و تنوعهایشان را کنار نمیگذاشتند، بلکه این تفاوتها را به رسمیت میشناختند. درواقع جنبش سبز در مدتزمانی کوتاه از جنبش «رأی من کجاست» به جنبش بازگشت به مردم، جنبش احیای حقوق شهروندی با تأکید خاص بر حق انتخاب و حق اعتراض و مکمل بودن آنها و مبارزه با فساد ساختاری با همزادی عدالت و آزادی تبدیل گردید.
در شرایط موجود که گویی با انسداد سیاسی مواجه شدهایم و جریانات سیاسی مرسوم در عرصههای رسمی از نسبت پیدا کردن با بحرانهای فزایندهی موجود در جامعه ناتواناند، جنبش سبز بار دیگر اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند. الگوی «سیاست مردمی» در جنبش سبز، برخلاف رویههای مقطعی و نقطهای، ما را به یکراه و فرآیند تاریخی مرهون میکند که سیاست را فراتر از احزاب و جریانات سیاسی و فراتر از عرصههای رسمی سیاسی، با تکیهبر شبکههای اجتماعی و مردمی دنبال کنیم. این تلقی از سیاست قابلتقلیل به حضور در قدرت و بازیهای مربوط به آن نیست، بلکه مبنایش فهم و پذیرش مردم بهعنوان صحنهگردانان واقعی و همیشگی سیاست کشورشان است. بنابراین جنبش سبز تجلی الگویی از سیاست است که در آن هرگاه مردم بخواهند و هرگاه که مصلحت بدانند بدون ترس از سرکوب، برای اعتراض و پیگیری دغدغهای مشترک همدیگر را در خیابانهای شهر مییابند؛ آن نوع سیاستی که نمیخواهد دوباره چند دهه بعد از خود بپرسد که چه چیز ما را از رسیدن به آرمانهایمان بازداشت؟ و برای جلوگیری از این امر، دستاوردهای سیاسی-اجتماعی خود را به زندگی روزمره متکی میکند. چراکه به قول میرحسین موسوی در بیانیهی ۱۳ام، در تاریخ مبارزاتی یکصدسالهی ما، دستاوردهای سیاسی و اجتماعی، همواره تا زمانی زنده بودند که مردم در عرصهی عمومی حضور فعالانه داشتند و هر موقع مردم به خانههایشان بازگشتند، محصول از بین میرفت.
علاوه بر همهی اینها، به باور ما جنبش سبز همچنین میتواند محتوای مناسبی برای مواجههی راستین سیاسی فراهم کند. امروز و در شرایطی که با انبوه بحرانهای اقتصادی و اجتماعی مختلف روبهرو هستیم، در مورد یک کنش سیاسی نمیتوان صرفا به جنبههای صوریِ اعتراض به وضعیت و بحرانها محدود ماند. علاوه بر اینها نیاز به محتوایی است که بتواند برای این بحرانها پاسخی درخور فراهم کند.
صدور بیانیههای ۱۸گانهی میرحسین موسوی کنش خلاقانهای بود که جنبش سبز را در خلال آفریدهشدنش مکتوب کرد. بنابراین میتوان ادعا کرد که این بیانیهها از صرف بیانیه بودن فراتر رفته و تبدیل به کنش-گفتارهایی شدهاند که هم بخشی از یک امر اجتماعی را برساختهاند و هم خود در درون جنبشی اجتماعی تکوین یافتهاند. بدین ترتیب بیانیههای ۱۸گانه بهعنوان سندی دستاول از جنبش سبز که هیچ نیروی قهاری قادر به تحریف کردنش نیست، امکان یک ارزیابی منصفانه و انتقادی از آن حرکت اجتماعی مردم ایران را فراهم میکند و این دقیقا همان کاری است که در این مجموعه به دنبال انجام آن هستیم.
آنچه در ادامه خواهد آمد، تلاشی جمعی است در جهت برجسته ساختن جنبههای فرمی و محتوایی جنبش سبز که به باور ما برای امروز نیز میتواند راهگشا باشد. ما این امر را از خلال بازخوانی گفتمان متجلی در جنبش سبز و با محوریت بیانیههای ۱۸گانه پیگیری میکنیم؛ اما ذکر این نکته نیز ضروری است که با پذیرش این امر که خود این بیانیهها در خلال پیشروی جنبش سبز صادر میشدند، دیگر نمیتوان از اول تا آخرِ بیانیهها به دنبال یک امر ثابت و مشخص گشت، بلکه باید آن را در یک سیر تکوینی و تکاملی فهمید که رهبران (همرهان) جنبش سبز هم آن را ساختهاند و هم در آن ساختهشدهاند. ما در تلاش هستیم تا ارتقایافتهترین موقعیت جنبش که در ویراست دوم بیانیهی ۱۸ ام به نام «منشور جنبش سبز» منتشرشده است را از خلال همین سیر به مخاطب نشان دهیم. معتقدیم که فهم تجربهی سیاسی جنبش سبز از این طریق میتواند مقدمهای باشد برای فرارَوی از وضع موجود با استفاده از امکانهای نهفته در آن جنبش؛ البته این به معنای پذیرش تماموکمال آنچه در جنبش سبز رخ داد، نیست و ما تلاش داشتیم که این گفتار را در تکوین و تکاملش و به صورتی تحلیلی بازخوانی کنیم.
بنابراین این مجموعه مقدمهای است فشرده بر مطلبی تفصیلی بر اینکه چرا و چگونه جنبش سبز پاسخگوی بحرانهای امروزی ماست. این مجموعهی تفصیلی با محوریت بیانیههای ۱۸ گانه گردآوریشده است ولی همزمان تلاش شده که در آنجایی که لازم است، جهت ارائهی بحث دقیقتر به سخنرانیها یا مصاحبههای میرحسین موسوی در رابطه با موضوع موردنظر نیز رجوع شود. این مجموعه در یک صورتبندی کلی ۵ سرفصل را شامل میشود. اول در مورد جایگاه و نقش اقتصاد در جنبش سبز، به رابطهی تنگاتنگ آزادی و عدالت در گفتمان میرحسین موسوی میپردازیم که با تکیهبر کرامت انسانی، مشروعیت یک جمهوری را به زیست مردمان و آزادی را به جامعهی رهاشده از نیاز پیوند میزند. دوم در مورد جایگاه قانون در جنبش سبز، به فهمی از قانون بهعنوان یک میثاق ملی مورد وفاق همهی گروههای اجتماعی، در یک موقعیت سه وجهی و در حال تکوین توجه میکنیم که حتی امکان تغییر قانون اساسی را در شرایطی که تغییری راستین و حقیقی به همراه داشته باشد در نظر میگیرد. سوم هویت «جنبش سبزی» و میزان شمول آن را از خلال «ما» و «دیگری» آن جنبش بررسی میکنیم که فراتر از این جناح و آن جناح به اصولی حداقلی برای پیشبرد اهداف مشترک متکی است. چهارم در مورد امر سیاسی از منظر گفتمان میرحسین موسوی، علاوه بر نشان دادن وجوه فرمال کنشگری در جنبش سبز به محتوای این امر ازجمله آزادی، عدالت، استقلال، هویت ملی، امر مذهبی، امر روزمره، تأکید بر اصول، نسبت آن با خشونت، قانون اساسی و اقتدار میپردازیم. پنجم و نهایتا اینکه به انواع شیوههای کنشورزی در جنبش سبز میپردازیم که در رابطهی تنگاتنگ با مفهوم امرسیاسی و موقعیت انضمامی جامعه میتواند بهعنوان یک تجربهی سیاسی در آینده نیز راهگشا باشد.
آنچه در ادامه میآید چکیدهای از پنج بحث تفصیلی ذکرشده است. البته مشروح این مباحث نیز منتشر خواهد شد تا امکان نقد و بررسی دقیقتر ادعاهای بیانشده توسط ما را نیز فراهم کند. بدیهی است که این مباحث تنها تلاشی است در جهت تحلیلی واقعبینانه از جنبش سبز، مبتنی بر این فرض که میتوان با اتکا بر آموزههای جنبش سبز با بحرانهای امروزی مواجه شد و به راهکارهایی برای برونرفت از وضعیت امروزی اندیشید. گردآورندگان این متون در تلاش هستند تا در گام بعدی موضوعات مهم دیگری که در این مرحله مغفول ماندهاند یا موضوعاتی که اکنون کارشدهاند و همچنان نیازمند تحلیلی دقیقتر و جامعتر است را موردنظر خویش قرار دهند.
و اما گردآورندگان این متون با توافق بر به فعلیت رساندن آرمانی بزرگ و تاریخی با اجماع بر مبانی حداقلی جهت گرد هم آمدن تمام اقشار و گروههای اجتماعی، در تلاش بوده است تا در این سالها همواره راه سبز امید را زندگی کند، راهی که پایانی برای آن نیست و همواره به کمالی برتر چشم خواهیم دوخت و در اینجا اعلام میداریم که این جمع در تلاش بوده است تا یکی از آن هستههای اجتماعی باشد که تاروپود شبکهای مردمی به وسعت ایران را شکل میدهند، شبکهای که فراتر از تمام احزاب و گروههای سیاسی عمل میکند و درنتیجه انحلال آن نیز محال است چرا که به انحلال جامعه میانجامد و معتقدیم که «راه سبز امید» نیز جز از معبر فعالیتهای خودانگیختهای ازایندست، گشوده نخواهد شد.این مجموعه در بخش های جداگانه به مخاطبین ارائه خواهد شد.
در انتها این مجموعه را با فروتنی بهتمامی شهدا و آسیبدیدگان جنبش سبز تقدیم میکنیم که خود ما نیز دنبالکنندهی راه آنانیم.
ریشههای ما به آب/شاخههای ما به آفتاب میرسد/ ما دوباره «سبز» میشویم.