مریم روحانی، قصهای است که تمام نمیشود. رفتن او معنی نبودن نمیدهد که زندگیاش در واژههایی که پرداخته جاریست. همسرم چشمهایش را بسته و لبخند میزند. این آرام گرفتن با نیست شدن فرق دارد، او تنها به سرودن شعری نشسته است. مرگ آخرین سروده هر شاعری است، پیش از همنشینی با آسمانها
لطفالله میثمی
من برگ را سرودی کردم سرسبزتر ز بیشه
من موج را سرودی کردم پرنبضتر ز انسان
من عشق را سرودی کردم پرطبلتر ز مرگ، سرسبزتر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم پرتپشتر از دل دریا
من موج را سرودی کردم پرطبلتر از حیات
من مرگ را سرودی کردم…
احمد شاملو
مریم روحانی، قصهای است که تمام نمیشود. رفتن او معنی نبودن نمیدهد که زندگیاش در واژههایی که پرداخته جاریست. همسرم چشمهایش را بسته و لبخند میزند. این آرام گرفتن با نیست شدن فرق دارد، او تنها به سرودن شعری نشسته است. مرگ آخرین سروده هر شاعری است، پیش از همنشینی با آسمانها.
در این چند روز حضور دوستان مرهمی بر غم فقدان همسرم بود. خدا را شکر میکنم که همه مراسمها در نهایت احترامی که شایسته آن بانوی پرهیزگار بود برگزار شد. در مراسم یادبود مسجد نور به دلیل کثرت جمعیت فرصت نشد تا از حضور بزرگواران تشکر کنم. از همه عزیزانی که در منزل و آئین خاکسپاری و مراسم یادبود حضور پیدا کردند یا با ارسال پیام تسلیت از آن فرهیخته زندهیاد یاد کردند، سپاسگزاری میکنم و برایشان آرزوی سلامتی و طول عمر دارم.