خانه ننه برای همه رزمندگان یک جای محکم بود. خانهاش مثل یک سنگر بود که به همه نیروها روحیه میداد. زمانی که قرار شد او را هم مثل سایر مردم از شهر و دیار و خانه و کاشانهاش به اجبار بیرون کنند ننه زیر بار نرفت! میگفت: «میمونم تا جنگ تموم بشه یا اینکه همین جا بمیرم!...» هرچه به گوشش میخواندند، قبول نمیکرد که شهر را ترک کند