از کوچکی با هم بزرگ شده بودیم و یک دل نه، صد دل دلبسته او بودم. چند بار میخواستم حرف دلم را بگویم، اما خجالت کشیدم و از طرفی وضعیت مالی خانوادگیمان اجازه نمیداد چیزی از عشق و علاقهام بگویم. یک روز به شوخی سر صحبت را با مادرم باز کردم. اما او توی ذوقم زد و گفت هرموقع سربازی رفتی و تکلیف کارت روشن شد برایت آستین بالا میزنیم.