در بلندترین شب سال که وحشت از دیوهای تاریکی و سرما نیز به اوج خود میرسید، ایرانیان مهرپرست تا صبح نمیخوابیدند! آنها دور آتش (این یگانه امانت و ابزار الاهی) جمع میشدند، با هم صحبت میکردند، بزرگترها داستانهای امیدوار کننده برای کوچک ترها روایت میکردند و خلاصه تا لحظه تولد دوباره خورشید در سحرگاهان، همه بیدار میماندند تا شومی آن شب تاریک و سرد را از وجود خودشان و خانههای شان بزدایند.