شهر جایی است که عاشورا درست نمیکند و کسی را در بنبست قرار نمیدهد که یا باید بمانی و به هر تنگی و ننگی تن بدهی، یا باید بگذاری و بروی. در شهر کسی حق ندارد به کسی بگوید «اگر نمیپسندی، بگذار و برو». در شهر همه میمانند و تعامل میکنند و نقد میکنند و «دیگری» را بهرسمیت میشناسند و هیچکس خواهان حذف دیگری نیست. هرجا حذف دیگری قاعده شد، آنجا شهر نیست. و تنها در روستاست که «دیگری» وجود ندارد.