Добавить новость

В Мадриде участники митинга требуют отставки главы Валенсии после наводнений

Прокуратура взяла под контроль расследование взрыва газа в доме на севере Москвы

Перегородки выбило ударной волной: как выглядит квартира на севере Москвы после пожара

Пожар в квартире на севере Москве ликвидирован на площади 20 квадратных метров

World News


Новости сегодня

Новости от TheMoneytizer

گفتار سه فیلسوف فرانسوی دربارۀ «دموکراسی»، «مردم» و جنبش مه ۶۸/ به مناسبت پنجاهمین سالگرد مه ۱۹۶۸، ترجمه و دیباچه از ...

 دیباچه مترجم

در پنجاهمین سالگرد جنبش مه 1968، این رخداد نامتعارف، ساختارشکن و سنت‌شکنِ سده‌ی بیستم، در گسستِ سیاسی و اجتماعی، نظری و عملی، از یک دوران تاریخی... بر آن شدیم که برای زنده‌‌ نگهداشتن ارزش‌های‌ رهایی‌خواهانه‌‌‌ی آنای به فعالان رهایی‌خواه ایران  دست به ترجمه‌ گفتگوئی با میگوئل ابِنسور، ژان لوک نانسی و ژاک رانسیِر زنیم. این سه فیلسوف معاصر فرانسوی، که در رخداد مه 68 شرکت داشتند، سال‌ها بعد، در گفتگویی فلسفی، دست روی پرُبلماتیک‌هایی می‌گذارند که آن جنبش برای نخستین بار در پهنه‌‌ی جهانی به‌ویژه در فرانسه طرح کرده بود. ما برگردان این مصاحبه به فارسی و دیباچه‌ای که بر آن نوشته‌ایم ‌را به فعالان اجتماعی ایران تقدیم می‌کنیم. به‌ویژه به آن دسته از جوانان زن و مردی که امروزه در سخت‌ترین شرایط تاریخی، ملی و جهانی، برای تغییر زمانه‌ی خود در میدان اندیشه و عملِ رهایی‌خواهانه تلاش و مبارزه می‌کنند.  

«دموکراسی»، «مردم» و «حاکمیت» چون پرُبلماتیک‌های سیاسی و فلسفی دوران ما و در همین راستا ویژگی‌های رهایی‌خواهانهِ جنبش مه 68، تِم‌های اصلی مصاحبه‌ی نشریه فرانسوی Vacarme1 با سه اندیش‌مند نام‌برده در سال 2009 می‌باشند. اینان از چهره‌های سرشناس فلسفه‌ فرانسویِ دهه 1960 تا کنون به‌شمار می‌آیند. فلسفه‌ای که به گفته‌ی آلن‌بدیو "تنها با ابعاد گسترده و نو آورانه اش تمیز داده می‌شود2.

میگوئل ابِنسور Miguel Abensour (13 فوریه 1939 – 22 آوریل 2017)، فیلسوف لیبِرتِر Libertaire و رهایی‌خواه، استاد فلسفه در دانشگاه پاریس 7 و مدیر کُلِژ بین‌المللی فلسفه در فرانسه بود. با نشریه سوسیالیسم یا بربری (اُرگان سازمان انقلابی فرانسوی به همین نام، 1949- 1967، با بنیان‌گذاری کورنِلیوس کاستوریادیس و کلود لُوفُور) و با نشریه تومولت [خروش Tumultes] همکاری داشت. از 1974، مدیر مجله‌ای به نام «نقد سیاست» بود و در ترویج اندیشه‌ی مکتب فرانکفورت در فرانسه نقشی بارز ایفا کرد. او در نوشتارهای فراوان خود، کوشش می‌کند ایدهِ دموکراسی رادیکال را، که دموکراسی شورشی می‌نامد، با نظریه‌ی نفی دولت3 (دموکراسی علیه دولت) و فکر آرمان‌شهری utopie سازگار سازد. کارها و تأملات بسیار ارزش‌مند او درباره‌ی روسو، سَن ‌ژوست، بلانکی، مارکس، آدورنو، والتر بنیامین، هانا آرنت، امانوئل لِویناس، کلود لوفور و غیره، ابِنسور را به تبیین فلسفه‌ی رهایی‌خواهانه راه می‌بَرَد، فلسفه‌ای که رادیکالیته رهایی‌خواهی را در مقابل ترقی‌خواهی مدرنیته، چون نام دیگر سلطه انسان بر انسان و طبیعت، قرار می‌دهد. از آثار ابِنسور می‌توان به کتاب‌هایی اشاره کرد چون: دموکراسی علیه دولت، مارکس و زمان ماکیاولی4، هانا آرنت علیه فلسفه‌ی سیاسی؟5، برای یک فلسفه‌ی سیاسیِ انتقادی6 و کُمونُته‌ی سیاسیِ "همه‌ یک‌ها"7 (در این کتابِ مصاحبه با ابِنسور، نظریه‌ دموکراسی شورشی توسط او تشریح می‌شود).   

ژان- لوک نانسی Jean-Luc Nancy (26 ژوییه 1949) از 1968 تا 2004 استاد فلسفه در دانشگاه سوربُن پاریس است. ابتدا مطالعات و تأملات نانسی سمت و سو بر الهیات مسیحی دارد، اما دیری نمی‌پاید که این جهان‌بینی را به کل ترک و روی به ساختارنگری می‌آورد. آشنائی با فیلیپ لاکو- لابارت، هم‌فکری با ژاک دریدا و خوانش لوئی آلتوسر، ژیل دولوز، موُریس بلانشو، فردریک هُلدرلین و به‌ویژه هادیگر (با مطالعه‌ی نامه درباره‌ی اومانیسم فیلسوف آلمانی افق‌های فکری جدید برای او باز می‌شود)، نانسی را به نقد مدرنیته و اندیشیدن به جهان تجزیه شده‌ و کاهش‌نا‌پذیر به نظم سیستم‌یافته مدرن می‌رساند. از کتاب‌های نانسی اشاره کنیم به‌: کُمونُته‌ی بی ‌اثر8، حقیقت دموکراسی9، امکان‌پذیریِ یک جهان10 و چه باید کرد؟11.

ژاک رانسیِر Jacques Rancière (10 ژوئن 1940)، استاد ممتاز داشگاه پاریس 8 در رشته فلسفی، به طور عمده در باره‌ی سیاست و زیبا‌شناسی کارکرده است. آنانی که امروزه خود را رهایی‌خواه می نامند، از جمله در میان جوانان، روشنفکران و فعالان اجتماعی- سیاسی در جهان (و در ایران نیز)، به گونه‌ای با افکار ضد سیستمی و برابری‌خواهِ رانسیِر، این متفکر و نظریه‌پرداز منتقد، سنت‌شکن و ساختارشکن آشنایی دارند. سیر اندیشه‌های او، که به زبان‌های گوناگون ترجمه شده‌اند، از دهه 1960 در فرانسه آغاز می‌شود: ابتدا در هم‌کاری با لوئی آلتوسر و نگارش مشترک خوانش کاپیتال، سپس با فعالیت در سازمان Gauche proletarienne (چپ پرولتاریایی با گرایش مائوئیستی) در اوایل دهه 1970 و چندی بعد در گسست از آلتوسر... تا امروز با پرداختن به تبیین و تدوین اندیشه ای سیاسی و فلسفی بر اساس دو اصل بنیادینِ برابری و رهایی از سلطه. بخشی از مهم‌ترین آثار او را یادآوری کنیم: درسِ آلتوسر، شبِ پرولتارها، آموزگاری که نمی داند، ناسازگاری، در حاشیه‌های سیاست (گزیده‌ای از مقاله‌های سیاسی)، نفرت از دموکراسی، روش برابری و غیره12. پیش‌تر، نگارنده‌ی این سطور دو متن از رانسیِر ترجمه و تفسیر کرده است :  دموکراسی‌ها بر ضد دموکراسی13 و سخنرانی درباره‌ی ایده‌ِ کمونیسم با عنوان کمونیست‌ها بدون کمونیسم؟14.

گفتیم که درون‌مایهِ گفتگوی سه فیلسوف ما شامل سه پرُبلماتیکِ امروزی یعنی «دموکراسی»، «مردم» و «حاکمیت» می‌شود. هم‌زمان و در راستای نقدِ ویژهِ خود از این مفاهیم، آن‌ها از دید فلسفی برداشت‌ خود را از ویژگی‌های جنبش مه 68 در نوآفرینی و گسستِ نظری و عملی از یک دوران سیاسی تاریخیِ رو به زوال ارائه می‌دهند.

 دمکراسی چیست‌؟ از زمان سوفسطائیان یونان تا کنون یکی از بغرنج‌های اصلی فلسفه‌ی سیاسی را تشکیل داده است. امروزه دو جبهه، همان گونه که در ابتدای مصاحبه از سوی پرسش‌گر طرح می‌شود، رو به روی هم قرار دارند: آن‌هایی که مدافع «دموکراسی نمایندگی» (با دولت بر سرِ آن) هستند و معتقدند که این گونه رژیم بهترین و مناسب‌ترین نظام ممکن است و آن‌هایی که دموکراسی‌های واقعن موجود کنونی را صوری دانسته و به نام «مبارزه‌ی طبقاتی» و «سوسیالیسم»، به‌طور کلی دموکراسی را نفی و رد می‌کنند. در برابر این دو جبهه، موضعی دیگر قرار می‌گیرد که سه فیلسوف نامبرده از آن دفاع می‌کنند: دموکراسی با توصیف‌هایی چون رادیکال، رهایی‌خواه یا شورشی. دموکراسی به معنای دخالت‌گری مستقیم و بدون نمایندگی در این جا و از اکنون. دموکراسی به معنای رهایی از سلطه‌های گوناگون چون سلطه‌ی دولت. در بیانی دیگر، دموکراسی علیه دولت، بنا بر گفته‌ی ابِنسور.

به واقع دموکراسی موجود سنخیتی با مفهوم اصلی «دموکراسی» چون «توانائی مردم» ندارد. مناسبتی با تواناییِ بسیاران، با مداخله‌گری و مشارکت آزاد انسان‌ها در ادراه‌ی امور خود، با عمل جمعی و مشترک مردان و زنان برای تغییر و دگرگونی اجتماعی ندارد. چنین برداشتی از «دموکراسی» چون «توانمندی بسیاران» را امروز از شهر بیرون رانده‌اند، به کناره‌گیری یا خاموشی واداشته‌اند. این در حالی است که  شیوه‌ی «نمایندگی»، دموکراسی نمایندگیِ دولت‌گرا، امروزه بر شهر حکومت و اِعمال سلطه می‌کند. بدین‌سان امروز، واژه «دموکراسی» واقعیتی که این مفهوم در گذشته تبیین می‌کرد را با واقعیتی دیگر و متفاوت، که «نمایندگی» است، پوشانده است. واقعیت امروزیِ «دموکراسی» چیزی جز عدم امکان مداخلهِ مردمان، اخراج و حذف آنان از سیاست نیست. و این در حالی است که سیاست، «سیاست واقعاً موجود»، امروزه توسط گروه‌های مالی، صاحبان فن و دانش و آنانی که سهمی در قدرت- ثروت- تصمیم‌گیری دارند پیش‌بُرده می‌شود. این‌ها همه به نام «دموکراسی» که در حقیقت حکومت نمایندگان به نام مردم یا حکومتِ شماری اندک است صورت می‌پذیرد. و با کنار‌ راندن آنانی انجام می‌گیرد که، بنا به فرمول پرآوازه ژاک رانسیِر، «بی‌سهمانِ» جامعه را تشکیل می‌دهند. جورجو آگامبن در همین راستا دموکراسی نمایندگی را با حکومتِ بدون مردم تشبیه می‌کند و می‌گوید: «حکومت ما که دموکراتیک خوانده می‌شود، در حقیقت حکومتی است که بر نبود مردم بنیاد شده است. به بیان دیگر حتا می‌توان گفت که دموکراسی، حکومتِ «بدون مردم" است. دموکراسی‌ای که امروزه در برابر خود داریم چیزی است که توسط ساز و کارِ خنده‌دار نمایندگی به دست آورده‌ایم، مکانیسمی که ایده «بدون ‌مردم» را ازآنِ خود کرده و در مرکز کار خود قرار داده است.» 15  

 

 

 

«مردم» چیست؟ به یکی دیگر از بغرنج‌های فلسفی و سیاسیِ امروز تبدیل شده است. می‌دانیم که «دموکراسی» از دو واژه «مردم» Dèmos و «قدرت» Kratos - که من توانایی نیز می‌نامم -  تشکیل شده است. این دو مفهومِ سازنده‌ِ وازه دموکراسی، مردم و قدرت، بسیار مسأله‌انگیز‌اند. آیا واقعیتی به نام «مردمِ» چون تنی واحد، «یک» و یگانه وجود دارد؟، مقواه‌ای که بیشتر در گفتمان سیاسی یافت می‌شود. فلسفه سیاسی کلاسیک، از افلاطون به این سو، همواره نسبت به دِموس، بدگمان بوده‌ است. به واقع، آن جا که اراده‌ی‌‌ جمعیِ بسیاران multitude برای رهایی و برابری اعلام وجود کرده است، فلاسفه به طور عمده از اعلام موضعی مناسب و درخور باز‌مانده‌اند.

«مردم» را به دیگر زبان‌ها چه می‌نامند؟ Peuple در زبان فرانسوی، بنا بر تعریف ماکیاولی، بیشتر به معنای اقشار "پائین" جامعه در برابر بزرگان است. Dèmos در زبان یونانی، به کُمونُته‌‌ِ ساکنِ یک سرزمین گویند. Populus در ایتالیائی، جمعیت شهروند یک کشور را در برمی‌گیرد. Volk در آلمانی، نیروئی حقوقی، نهادینه و شناساننده حاکمیت ملی است و از این رو نیز دارای باری ناسیونالیستی است.  

«مردم» امروزه، در زمانی‌ که دیگر از طبقه رهائی‌بخش یا سوژه‌ی تاریخی سخن نمی‌رانیم، به چه معناست؟ «مردم» یگانه نیست بلکه بسیارگونه است. « مردم» چون جمعی یک‌دست وجود ندارد بلکه «مردمان» داریم با اختلاف‌ها و تضادهای‌شان در کنار یا در برابر مردمانی دیگر. انسان‌های منفرد، نه همیشه بلکه در شرایطی مشخص و ناپایدار یعنی در فرایند یک مبارزه یا جنبش، یک رخداد بزرگ اجتماعی، یک قیام یا  انقلاب، مجتمع و متحد می‌شوند و آن‌گاه خود را «مردم» اعلام می‌دارند و به نام «مردم» سخن می‌‌گویند. خارج از یک وضعیت ویژه و استثنائی، برون از مبارزه‌ جمعی، چیزی به نام "مردم" یا "طبقه"... چون سوژه‌ی سیاسی- اجتماعیِ یکپارچه، متحد و هم‌سو وجود ندارد. درباره‌ی «مردمِ» نا‌پیدا باز هم به آگامبن رجوع کنیم که می‌گوید: «پس بدین‌سان به نظر می‌رسد که آن چه که ما «مردم» می‌نامیم، به واقع، چیزی (اُبژه‌ای) واحد نیست بلکه رفت‌و‌برگشتی دیالکتیکی بین دو متضاد است: از یک‌سو، مجموعه‌ی مردم چون پیکری سیاسی و کامل و از سوی دیگر زیر‌مجموعه‌ی مردم چون گوناگونیِ منقسم به پیکرهای انسان‌های نیازمند و طرد شده از جامعه... «مردم» همواره شکاف زیست سیاستِ (Biopolitique) بنیادین را با خود هم‌راه دارد... و در نتیجه، هر گاه که طرح و در صحنه‌ی ‌سیاسی وارد شود، تضادها و پرسش‌انگیز‌هایی بی‌پاسخ را سبب می‌شود... زمانه‌ی‌ما، بدین‌ترتیب، دوران تلاشی سرسخت و روش‌مند برای انباشتن شکافی است که مردم را تقسیم و تجزیه می‌کند، تلاشی که از راه حذف رادیکال حذف‌‌شدگان صورت می‌پذیرد.»16

«حاکمیت» چیست؟ در همین راستا طرح و به زیر پرسش بُرده می‌شود. حاکمیت Sovereignty-Souveraineté به چه معنا‌ست؟ به معنای حکومت کردن و اِعمال اقتدار بخشی ار مردم بر بخشی دیگر ؟ در این صورت، اصل سلطه که نافی آزادی و رهایی است به گونه‌ای دیگر و این بار به نام «حاکمیت مردم» دوباره  وارد صحنه می‌شود. مفهوم حاکمیت، از دریچه‌‌ی ایدئولوژی هابزیِ "جنگ همه علیه همه"، ماهیت خود را که حفظ وحدت جامعه بر اساس سلطه‌ و قهر «یک» (لویاتان) است پنهان می‌سازد. «یک» خود را در چه نشان می‌دهد؟ در شکل دولت چون قدرتی جدا و حاکم، در شکل اقتداری بَرین، در شکل فرماندهی، در شکل عملِ حذف واقعی از راه جذب صوری و اجباری (حذف در ادغام)، در شکل اقدام تأسیسِ همراه با حفظ قهر و خشونت (مشروع)، در شکل وضعیت (یا حکومت) استثنایی که به قاعده و حقوق تبدیل می‌شود. در این حا می‌توان پارادایم پنهانِ راهنمای تمامی تعاریف بعدی «حاکمیت» را پیدا کرد: حاکم یعنی نقطه‌ی نامعلومی بین قهر و حقوق، آستانه‌ای که در آن جا قهر تبدیل به حقوق و حقوق تبدیل به قهر می‌شود.‌ در حقیقت، حاکمیتِ «ملی»، «مردمی»، «طبقاتی» و غیره چیزی جز یکسان‌گشتن یا هم‌سویی قهر (خشونت) و حقوق (قانون) نیست. و این تعریف از «حاکمیت» همانی است که هانا آرنت توضیح می‌دهد: حاکمیت یعنی سرچشمه‌ای بَرین، فرمان‌رواییِ مطلق و اقتداری همیشه حاضر، که نه با اراده‌ی عمومی هم‌سان است و نه با اراده‌ی انقلاب.

جنبش مه‌ 68 چه بود؟ جدا از سه پرسش بالا قابل بررسیِ جدی نیست. سیر دموکراسی، به قول ابِنسور، در درازای تاریخ ، نه با یک بلکه با چندین زایش‌ - نوزایش، با چندین گسست هم‌راه بوده است. یکی از این لحظه‌های گسست یا نوزایش، در نظریه و عمل دگرگون‌ساز اجتماعی، رخداد مه 1968 است که همان پربلماتیک‌های نام‌برده را به شکلی برنده و بحرانی در میان می‌گذارد. جنبش مه‌ی 68 را در کدام ویژگی‌های رهایی‌خواهانه می‌توان یک لحظه‌‌ گسست نامید؟ گسست از چه، هم از دید تئوریک و هم پراتیک؟ این‌ها پرسش‌هایی هستند از سه متفکر با این ویژگی که آن‌ها در این جنبش تاریخی شرکت داشتند.  

پیش از آن که، در این دیباچه، پاسخ‌ آن‌ها را در خطوط اصلی بازگو کنیم (خواننده را به مطالعه‌ی متن کامل مصاحبه در زیر رجوع می‌هیم)، یادآوری کنیم که پرسش‌هایی چون «دموکراسی»، «مردم» و «حاکمیت» در درازای تاریخ فلسفه، و امروزه بیش از هر زمانی دیگر، موضوع کار فلاسفه و اندیش‌ورزان سیاسی قرار گرفته‌اند. فلسفه‌‌‌ و اندیشه ‌سیاسی نوینی‌‌ که می‌بایست فرا رویند، زمانی شایستگیِ زمانه‌ی خود را دارا می‌باشند که به این پرسش‌ها پاسخ‌هایی دیگر، نوآور و مناسب دهند. گفتگو با ابِنسور، نانسی و رانسیِر در چنین راستا و هدفی جای می‌گیرد.

نزد ژاک رانسیِر، نویسنده نفرت از دموکراسی17، دموکراسیِ برابر‌ی‌‌خواه چیزی نیست که «در آینده فرا خواهد رسید»، بلکه آنی است که در جنبش زنده و حاضر برای تغییر واقعیت امروز، اکنون و این جا، در شکل‌هایی گوناگون ساخته و پرداخته می‌شود: در اشکال اعلام موجودیت علنی، در اعتصابات، در تظاهرات همگانی و عمومی، در نوآوری‌ها و آفرینندگی‌ها، یعنی در آن جا که، برای نمونه، کارگران امر اداره، هدایت و کنترل را به دست خود می‌گیرند و برای خود کار می‌کنند. بدین معنا، موضوع بر سر حقوقی است که کارگران، از راه مبارزات‌ خود، تبدیل به وجودی کُنکرت (معین) می‌کنند. کاری که رانسیِر در جمع‌آوری اسناد کارگریِ دهه 1830 تا 1840 در فرانسه انجام می‌دهد (و به صورت کتابی به نام شب پرولترها در سال 1981منتشر می‌کند)، به وی این امکان را می‌بخشد که از آلترناتیو کاذب بین دو جبهه  دوری کند: از یک‌سو، جبهه‌ی دموکراسی نمایندگی، که رانسیِر "دموکراسی مبتذلِ vulgaire حاکم" توصیف می‌کند و از سوی دیگر، جبهه‌ی نقد و طرد دموکراسی نمایندگی توسط تئوری مبتذل دیگری، این بار، به نام مارکسیسم و به عنوان رد "دموکراسی صوری". اما برای رانسیِر در سال 2009، زمانی که گفتگو با او و دو همتایش انجام می‌پذیرد، دو جبهه‌ نامبرده که در پرسش نخست موضوع بحث قرار می‌گیرد (یعنی از یک‌سو جبهه‌ی مدافعان دموکراسیِ دولت‌گرا یا دموکراسی نمایندگی و از سوی دیگر جبهه‌ی مخالفان دموکراسی به نام مبارزه‌ی طبقاتی و مارکسیسم)، جا‌به‌جا شده‌‌اند. به واقع امروزه، به باور رانسیِر، دموکراسی از سوی خودِ دموکراسی‌ها مورد انکار و حمله قرار گرفته است، از سوی خودِ تقدیس‌گران دموکراسی. این نفرت از دموکراسی در سال 1973 با گردهمآئی تعدادی از کارپردازان، سیاست‌ورزان و "متفکران" جهان سرمایه‌داری، از آمریکا، اروپا و آسیا، در کمیسیونی به نام تریلاترال Trilatérale آغاز می‌شود، در آن جا که صحبت از خطرات دموکراسی (بخوانید دموکراسی حقیقی و رادیکال) برای دمکراسی‌ها (بخوانید رژیم‌های دموکراسی‌ نمایندگی و دولت‌گرا) می‌شود. رانسیِر، در جائی دیگر، از دموکراسی‌ها علیه دموکراسی18 سخن می‌راند، با این توضیح که چگونه رژیم‌های دموکراتیکِ کنونی در جهان با دموکراسیِ مردمان عادی، با دموکراسی فرد مصرف‌کننده مخالفت و مقابله می‌کنند. رانسیِر در این مصاحبه نیز، و در بیانی دیگر، ضدیتِ دموکراسی‌های نمایندگی با دموکراسیِ نو‌جوان "وحشی" خواهان کسب حقوق برابر را یادآوری می‌کند.

در مورد مفهوم ابهام‌برانگیز «مردم»، رانسیِر می‌گوید که تمایلش به سمت جایگزین کردن این واژه با واژه‌ای دیگر نیست. به باور او، کلمه مردم، هم‌چنان مناسب و به‌‌جا‌ست، زیرا که در مقابل هر گونه تجمع، گروه، عامل اجتماعی پایدار، هر چیزِ ساخته و سازماندهی شده توسط فرایندی اقتصادی – اجتماعی و سرانجام هر ارگانیسمی با هدف حکومت کردن قرار می‌گیرد. واژه «مردم»، بدین‌سان، با همه‌ی دریافت‌های هویت‌طلبانه، حتا در شکل جند- هویتی، ناسازگار است. قدرت و حاکمیت «مردم»، از دید رانسیِر، قدرت و حاکمیت آن‌هائی‌ست که هیچ‌ محسوب می‌شوند، که هیچ عنوانی برای حکومت کردن ندارند، که از هیچ سهمی در تقسیم قدرت و تصمیم‌گری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برخوردار نیستند و سرانجام بنا به فرمول معروف او : آن‌هائی هستند که بی‌-‌ سهمان sans-parts جامعه را تشکیل می‌دهند.

در مورد جنبش مه 68، رانسیِر بر این عقیده است که با لحظه‌ای moment سر و کار داریم که در آن جبرباوری تاریخی (مارکسیسم مبتذل) و دموکراسی دولت‌گرا (سرمایه‌داری عامیانه)، هر دو، به زیر پرسش می‌روند. به واقع، این رخداد نابهنگام، در عرض چند روز، "مسلماتی" چون رفرمیسم، ادغام طبقه کارگر و جوانان در سرمایه‌داری نوین و غیره را جارو می‌کند. مه 68 یادآور مشروعیت زدایی از قدرت پلیسی و سلسله‌مراتبی از یک‌سو  و توانایی‌های افراد عادی در نوآوری و خلاقیت از سوی دیگر است. به گفتهِ رانسیِر جنبش مه 68 به ما می‌گوید که برای ساختن جهان، نیازی به اُتوریته و سلسله‌مراتب نداریم. این جنبش برای رانسیِر ترجمان گونه‌ای دموکراسی رادیکال است.

نزد میگوئل ابِنسور، نویسندهِ دموکراسی علیه دولت – مارکس و لحظه‌ی ماکیاولی19، دموکراسی، چون توانایی تصمیم‌گیری انسان‌‌ها در اداره‌ی امور توسط خود و برای خود، در یونان اختراع می‌شود و از آن زمان تا امروز با گسست‌هایی در درازای تاریخ هم‌راه بوده است و در نتیجه پدیداری عادی و همیشگی نبوده بلکه استثنایی است. با توصیف‌هایی مانند دمکراسی رادیکال، دموکراسی وحشی و یا دموکراسی شورشی، دموکراسی خود را از شکل‌های پست و انحطاط‌ یافته چون دموکراسی نمایندگی جدا و متمایز می‌سازد. ابِنسور، در برداشت خود از دموکراسی شورشی - این عبارت را او ابداع می‌کند – به نظرات مارکس در سال‌های 1840 (نقد حق سیاسی هگل) و در سال‌ 1871 (خطابیه درباره‌ی کمون) ارجاع می‌دهد و می‌گوید: نزد مارکس، در هر دو لحظه و با گونه‌ای تداوم، «دموکراسی حقیقی» چون امر دخالت‌گری و عمل سیاسی مردم، در رویارویی با دولت20 و با هر شکلی از ادغام، یکپارچه‌کردن، هم‌سان کردن و سلطه مطرح می‌شود. مارکس می‌گفت و ابِنسور یادآوری می‌کند: «در دموکراسی حقیقی، دولت سیاسی از بین می‌رود» (مارکس، نقد حق سیاسی هگل، دست‌نوشتهِ‌ 1843). تنها اختلاف کوچک، که در ضمن از اهمیت کمتری برخوردار نیست و مورد تأکید ابِنسور نیز قرار می‌گیرد، تضاد و تجزیه ای است که در رابطه با دولت بین دو سنت انقلابی انجام می‌پذیرند : یکی، سنت ژاکوبَنی است که ابتدا دولت را تسخیر می‌کند و سپس به نام امحای فرضی و نامعلوم آن، درست در جهتی خلاف، دست به تحکیم و تثبیت این دستگاه می‌زند (از نظر نویسنده‌ی این دیباچه، چنین سنتی یعنی تحکیم دولت به نام مبارزه برای زوال آن را می‌توان بعدها در «سوسیالیسم واقعاً موجود» و یا به گونه‌ای حتا در سوسیال دموکراسی نیز مشاهده کرد). دومی، سنت کُمونالیست communaliste (ایجاد شکلی از نوع کمون پاریس) است که در جهت از بین بردن شکل دولتی و جایگزینی آن با کُمونُته‌ای سیاسی و غیر- دولتی (غیر- دولت‌گرا)، این جا و از هم اکنون،  تلاش می‌کند.

در رابطه با مقولهِ «مردم»، ابِنسور تعریف کلاسیک آن را یادآوری می‌کند : مردم از خانواده، نژاد، قوم و یا کُمونُته جدا می‌باشد. «مردم»، سوژه‌ی سیاسیِ دموکراسیِ برابری‌خواه و تأسیس‌کننده‌ی شهرِ مبتنی بر برابری (isonomie به یونانی) است.‌ اما این تعریف پرسشی بغرنج مطرح می‌کند: این که آیا «مردم» کلیتی یک‌پارچه و  تقسیم‌ناپذیر است یا بخشی از یک کل؟ آیا «مردم» کسانی‌اند که، در مقابل بالائی‌ها، در پائین قرار دارند یعنی، بنا بر تعریف ماکیاولی، عوام در برابر بزرگان‌اند‌؟ اگر چنین باشد، پس «مردم» نه کلیت بلکه بخشی را در بر می‌گیرد که سهمی در هیچ چیز ندارند و به نام این کوتاهی در حق‌شان، این تقصیر و خطا، خود را در موضع کل («مردم») قرار می‌دهند. و در این جا ابِنسور به نقل از نیکُل لورو Nicole Loraux می‌‌گوید که واژه Kratos در دموکراسی مشکلی بزرگ می‌آفریند و آن این است که «صاحب قدرت kratos بودن یعنی حاکم بودن» و ابِنسور می‌پرسد چگونه است که دموکراسی که برابری‌خواه و کُمونالیست است، که در منطق عدم - سلطه و نافرمانی باید عمل کند، می تواند با اِعمال قدرت (در نتیجه سلطه) و حاکمیتِ بخشی از مردم بر بخش دیگر سازگار باشد؟ ابِنسور این پرسش را ترجمان تنشی در خودِ دموکراسی می‌داند. تنشی در جوامع بشری که ماکیاول توانسته بود نشان دهد چون چیزی که در ذات و طبیعت دموکراسی وجود دارد و تشکیل‌دهنده‌ِ آن است. در همین راستا، ابِنسور با نظریه حاکمیت فاصله می‌گیرد، زیرا که این مفهوم فرمان‌روایی «یک» را برقرار می‌کند، سبب یکپارچگی و جمع‌زدن می‌شود و بدین سان «تعدد تک‌ها» را که جمع باز و پویای تکبودی‌هاست از بین می‌برد.

در ارزش‌یابی از مه 68، ابِنسور، در چهارچوب برداشت ضد- سلطه‌ِ خود از سیاست و دموکراسی، هم‌زیستیِ هم‌زمانِ دو حرکت متضاد در این جنبش را مورد تأکید قرار می‌دهد. از یک‌سو  وجود یک جریان نئو ‌بلشویسم و حتا نئو‌ استالینیسم در ستایش کیش رهبر، رهبران و تحزب بوروکراتیک و از سوی دیگر، برآمدنِ یک جریان نیرومند ضد- بوروکراتیک، در نوسانِ بین دموکراسی رادیکال و آن چه که در آن زمان «خودگردانی» می‌نامند.

ژان- لوک نانسی، نویسندهِ حقیقت دموکراسی، به گفتهِ خودش، بین دو جبهه نام‌برده بلاتکلیف مانده است. البته نزد او نیز دموکراسی آن گونه که امروزه وجود دارد تنها یک دموکراسی «دولتی» زیر سلطه‌ی نمایندگان و «خبرگان» است. اما از سوی دیگر، نانسی نسبت به رژیم‌های جایگزینی که مدعیِ حل مسائلی حاد چون عدالت اجتماعی و حکومت تکنیکی - اقتصادی با ابزاری دیگراند، بدگمان است. خطر بزرگ در این جا‌ست که «دموکراسی دولتی» به گونه‌ای دوباره به‌خود آید و چیره شود. ریشه‌ی مسأله در این است که درک کنیم «دموکراسی» چه می‌خواهد بگوید. برای فیلسوفی چون نانسی، که با نظرات هایدگر آشنایی نزدیک دارد، واژه دموکراسی چند معنا را پنهان می‌سازد. دموکراسی چون برآمدن انسان «رهایی‌یافته»، خودمختار و عامل (سوژه‌ی) تحقق خود و یا، نزد مدرن‌ها، دموکراسی چون برنامه‌ی تحقق انسان به‌معنای «تمام انسان‌ها» به اضافه طبیعت یعنی بنابراین انسانی که سرنوشتش به طور کامل به دست خودش سپرده شده است، بدون امکان توسل به قیّمی، خدایانی یا ابرانسان‌هایی. در یک صورت، دموکراسی هم‌سان با رهایی انسان می‌شود و در صورت دیگر با سلطه بر انسان و طبیعت.  

مردم، از نظر نانسی، «همه» را در بر می‌گیرد، «همه» ‌ای که که اجزایش نامشخص نبوده بلکه در ویژگی‌هایش متمایز می‌شوند. «همه‌« ای که خود را به این عنوان («همه») و نه فقط به عنوان «آن‌ها» اعلام می‌کند. «همه»‌ای که می‌توان از او بازپرسی کرد،  آرامش او را بر هم زد و یا او را مورد پیگرد قرار داد. و مقوله «حاکمیت» تا آن جا مورد تأیید نانسی است که بپذیریم هیچ چیز بَرین برفراز «مردم» قرار نمی‌گیرد: نه قیم، نه کفیل.  

جنبش مه 68، از دید نانسی، محصول بحران مُدل اجتماعی به‌ویژه از نوع فرانسوی است. این جنبش یک خواستهِ زمان حال را اعلام می‌دارد، هم علیه زمان گذشته (چون میراثی در کار نیست) و هم علیه آینده (چون طرح‌ برنامه‌ای‌ برای آینده در کار نیست)، بلکه برای زمان حال چون حالِ آینده، چون اینجا- اکنون.

--------------------------------------------

در پایان این دیباچه، مایلیم بر امروزی بودن یا از دید نیچه‌ای بر نابهنگامیِ پربلماتیک‌های طرح شده در این مصاحبه تأکید ورزیم. جنبش مه 68 مقولات بنیادین فلسفه‌ی سیاسی (دموکراسی، مردم، حاکمیت...) را زیر پرسش می‌برد. به باورما، وظیفه‌ی فعالان رهایی‌خواه، این است که پرسش‌های رهایی‌خواهانهِ مه 68 را در پی گیرند.

مفهوم «حاکمیت»، ماهیت خود مبتنی بر سلطه‌گریِ «یک» را می‌پوشاند. یکی از نمودارهای اصلی این سلطه، دولتِ جدا و حاکم بر جامعه است. به همین‌سان، مفهوم «مردم» نیز پرابهام است. مردم تنها در جنبش، در رخدادی که انسان‌ها خود را در آن به این نام، به نام مردم، به نام «ما، مردم!» اعلام می‌کنند، شکل می‌گیرد. در غیر این صورت، مردم تجزیه می‌شود، تقسیم به «مردم‌های» مختلف و متضاد می‌شود. از مردم به حاشیه رانده شده، مردم بازنشسته، مردم حقوق‌بگیر، مردم بیکار... سخن می‌رانیم با خواسته‌های متفاوتِ ‌شان، اوضاع و احوال ویژهِ شان، تضادها و تعارض‌هایِ ‌شان. سرانجام، «دموکراسی»، در توانایی بسیاران، در دخالت‌گری آزاد انسان‌ها، در اقدام واقعیِ مشترک و تغییردهندهِ آن‌ها برای رهایی از شرایطِ نه دولت‌ - نه سلطه... مفهوم حقیقی خود را به دست می‌آورد. تأکید کنیم که فرایند «دموکراسی بدون دولت» - دموکراسی رادیکال یا شورشی به قول ابِنسور –تجانسی با «دموکراسی نمایندگی» امروزی ندارد. با این وجود نباید دموکراسی نمایندگی را هم‌سانِ دیکتاتوری‌ و استبداد حاکم در اغلب کشورهای جهان تلقی کرد. در عین حال نیز می‌پذیریم که دموکراسی حقیقی به معنای قدرتِ بخشی از مردم بر بخش دیگر از مردم نیست و در نتیجه عبارت «حکومت مردم بر مردم« را نمی‌توان به‌ کار بُرد. امروزه دموکراسیِ دولتی- نمایندگی یا دموکراسی کارشناسان از یکسو و دیکتاتوری‌های مختلف‌ از سوی دیگر واقعیت سیاسی جهان ما را تشکیل می‌دهند.

در برابر دو آلترناتیو دموکراسی نمایندگی و دیکتاتوری، راه سومِ دموکراسی رهایی‌خواه- برابری‌خواه قرار دارد که برای آن باید در این جا و از اکنون تلاش و مبارزه کرد.   

شیدان  وثیق

پاریس مه 2018

---------------------------------------------------------

 

1: (لینک نشریه Vacarme شماره 48 )

2 : L’aventure de la philosophie française depuis les années 1960, Alain Badiou. La fabrique – 2012.

3: دولت، در هر جای این نوشتار، معادل État (فرانسوی)، State (انگلیسی) و Staat  (آلمانی) است، شامل سه قوای اجرایی، قضایی و قانون‌گذاری می شود. با حکومت اشتباه نشود که معادل خارجی آن نزد ما Gouvernement است.

4 : La Démocratie contre l’État : Marx et le moment machiavélien, Miguel Abensour. Paris, Le Félin, 2004.

5 : Hannah Arendt contre la philosophie politique ? Miguel Abensour, Sens & Tonka, 2006.

6 : Pour une philosophie politique critique, Miguel Abensour, Sens & Tonka, 2009.

Читайте на 123ru.net


Новости 24/7 DirectAdvert - доход для вашего сайта



Частные объявления в Вашем городе, в Вашем регионе и в России



Smi24.net — ежеминутные новости с ежедневным архивом. Только у нас — все главные новости дня без политической цензуры. "123 Новости" — абсолютно все точки зрения, трезвая аналитика, цивилизованные споры и обсуждения без взаимных обвинений и оскорблений. Помните, что не у всех точка зрения совпадает с Вашей. Уважайте мнение других, даже если Вы отстаиваете свой взгляд и свою позицию. Smi24.net — облегчённая версия старейшего обозревателя новостей 123ru.net. Мы не навязываем Вам своё видение, мы даём Вам срез событий дня без цензуры и без купюр. Новости, какие они есть —онлайн с поминутным архивом по всем городам и регионам России, Украины, Белоруссии и Абхазии. Smi24.net — живые новости в живом эфире! Быстрый поиск от Smi24.net — это не только возможность первым узнать, но и преимущество сообщить срочные новости мгновенно на любом языке мира и быть услышанным тут же. В любую минуту Вы можете добавить свою новость - здесь.




Новости от наших партнёров в Вашем городе

Ria.city

Подмосковные спортсменки гарантировали себе медали чемпиона России по боксу

Интерактивный квест ко Дню разведчика провели в Химках

Умерла прозаик и художница Валерия Нарбикова

Вечер сказочных голов в матче «Динамо»! В игрока «Пари НН» вселился Марадона

Музыкальные новости

Джиган, Artik & Asti и NILETTO спели о худи, а Дина Саева стала новым артистом: в Москве прошел BRUNCH Rocket Group

"Локомотив" и "Факел" назвали стартовые составы на матч 15-го тура РПЛ

Президент Путин: в Европе сейчас не хватает мозгов

Первый российский форум «Культура. Традиции. Наследие» прошел в Подмосковье

Новости России

В столичном цикле конкурсов «Дизайн-цех» за год поучаствовали 360 специалистов

Захарова рассказала о рассмотрении кандидата на пост посла РФ в США

Два человека пострадали при взрыве газа в квартире на севере Москвы

Не взрыв газа: правоохранители отвергли первоначальную причину возгорания в доме на севере Москвы

Экология в России и мире

Зоопарк отеля приглашает на день рождения!

По крови. Малышева назвала бесполезные анализы в обследовании щитовидки

Юные морские пехотинцы посетили отель Yalta Intourist

«До потолка прыгала!»: слушатель «Авторадио» выиграл автомобиль для любимой

Спорт в России и мире

Российская теннисистка Анастасия Потапова сообщила о разводе

Даниил Медведев станет самым возрастным участником Итогового турнира — 2024

Теннисистка Пегула снялась с итогового турнира WTA, ее заменит Касаткина

Уверенная победа зафиксирована на Итоговом турнире WTA с участием Рыбакиной

Moscow.media

В России вновь пройдет культурно-благотворительный фестиваль детского творчества «Добрая волна»

"Бешеная табуретка" - в Daewoo Matiz установили мотор V6

В 2025 году в России начнут выпуск нового грузовика собственной разработки

До вечера 7 ноября продлены ограничения на трассе Р-254 Иртыш в Курганской области











Топ новостей на этот час

Rss.plus






Умерла прозаик и художница Валерия Нарбикова

Прокуратура взяла под контроль расследование взрыва газа в доме на севере Москвы

Электроснабжение в районе Чертаново после сбоя восстановлено

Глава Роспотребнадзора оценила риски распространения вируса Коксаки в России